شعر نو

متن مرتبط با «دنبال» در سایت شعر نو نوشته شده است

به دنبال چه هستیم

  • یک عمر دویدیم و به دنبال چه هستیم؟ معلوم نشد از چه خمار و ز چه مستیم گاهی سر یک مسئله‌ی کوچک ناچیز از دوست بریدیم و چه دل‌ها که شکستیم ما قد نکشیدیم به اندازه‌ی خورشید ما در تهِ یک چاه پرشاعر:مریم جلالوند, ...ادامه مطلب

  • دنبال چه هستی

  • ای باد مگر می زده ای اینهمه مستی با دست زدی شیشه ی ما را که شکستی مقصود تو ای دوست از آزردن ما چیست؟ خوب است بدانم که به دنبال چه هستی چون رود به دریا برسی آخرِ این راه ای قافله ی اشک که درشاعر:مریم جلالوند, ...ادامه مطلب

  • ستاره ی دنباله دار

  • تو آسمون زندگیم ، ستاره بوده بی شم, ...ادامه مطلب

  • ستاره دنباله دار

  • آدم و تلسکوپ آسمان رامی کاوند تا ت&, ...ادامه مطلب

  • ستاره ی دنباله دار...

  • چشمان تو قصه ی دنباله دار شد دیشب تمام خاطره هایت قطار شد گفتم فقط ناز تو را می شمارم و... اندازه اش هر دفعه بیش از هزار شد تقصیر دل بوده که سر مست چشم توست تقصیر تو بوده که چشمت خمار شد جاشاعر:سعید حاجتمند, ...ادامه مطلب

  • به دنبال یک شعر خوب ( ۹ )

  • سلام بر دوستان و همراهان همیشگی.تجربه ی « به دنبال یک شعر خوب ( ۸ ) » تجربه ای بسیار نیک بود ...اینکه به تعداد مخاطبانی که وارد صفحه می شوند ، با شعرهای خوبی از سلایق متفاوت آشنا می شویم .....مهمترین حسن آن تجربه ، این بود که باور می کنیم چقدر حد فاصل علاقه ها و سلیقه هایمان در شعر زیاد است ...دومین حسن آن برای شخص اینجانب است که کمتر در معرض دلخوری دوستانی قرار می گیرم که شعر آنها را انتخاب نکرده ام... چون اگر شعرشان، شعر خوبی باشد ، توسط دیگران در این صفحه ثبت می شود و همه ی خوانندگان نیز از فرصت معرفی دوباره ی شعر آنها ، بهره مند می شوند ...این تجربه ی خوب که بسیار از آن استقبال نمودید مرا بر این داشت که در این شماره و شماره های آتی آنرا دنبال کنم .فقط تقاضامندم به چند نکته دقت کنید :شعری را شما بعنوان بهترین شعر انتخاب می کنید و در پای این صفحه کپی می نماید حتما باید انتشارش مربوط به دو هفته ی قبل تا امروز باشد و دیگر اینکه شعر انتخابی نباید شعری از خودتان باشد .ضمنا فقط یک یا حد اکثر دو شعر را از میان حدود دو هزار شعری که در دو هفته ی قبل در سایت به نمایش در آمده ، انتخاب و در پایین این مطلب کپی کنید ....چنانچه دلایلی نیز برای این انتخابتان بیاورید بسیار ممنون خواهم شد هر چند اجباری به نوشتن آن نیست ...شعر انتخابی من ، شعری ست از جوانی خوش آتیه به نام محمد امیرخانی که هنوز نتوانسته ام تاریخ تولدش را باور کنم ...متولد سال ۷۹ ...یعنی شانزده ساله ....قلم و نوشتار این جوان حد اقل ده سال بزرگتر از سن واقعی اش است ..... البته قبلا نیز از تاریخ تولد یکی دیگر از کابران سایت ، با توجه به سطح بالای شعرش شگفت زده شده بودم : فاطمه فتحی ساران هفده ساله .......تعداد مخاطبان سعید انگشت شمار است چون کمتر به اشعار دیگران سر می زند .....با هم جدید ترین شعرش را مرور می کنیم :عنوان شعر :خرابه٬٬٬٬٬٬در را آنقدر محکم کوبیدی ، که زمین ترسیدمگر رفتنتلرزشی چند ریشتر به جان این خانه انداختکه ترک های دیوار در من ادامه یافته اند ...؟!مدت هاستاستخوان های شکسته ام رادر‌ صندلی ترک خورده ای جا داده امفنجانی لب پر در دست هایم جا خشک کردهو رویای بریده ای از آن بلند میشود ...که روزی آمده ای وفرو ریخته ام !گیرم هم که آمدی ...می خواهی به لب هایی دریده ، دل خوش کنی ؟دست های مشتی استخوان را بگیری ؟ب, ...ادامه مطلب

  • به دنبال یک شعر خوب ... ( 4 )

  • سلام .قبل از هر چیز ،شعر را با هم مرور می کنیم :عنوان شعر :ادراک اشتراک مزه ی مرگ ...من ؛در بطن ناگوارترین اتفاقزاده می شدمفواره ای که به رنگین کمان بدل می شدچیزی به انتهای جنگ جهانیباقی نمانده بوداما هنوزمردماز خواب های شانبیدار می شدندانگار چیزی در این میان نادرست بود ؛یک چرخ دنده ی کوچک ؟میمون گمشده ی داروین ؟احساس من به آمدن باران ؟یا ... ؟یا قتل عام برگ ها به دست باد ؟باید کسی به خاطره می پیوستباید بلوغ بمب هابارور می شداز خون بچه های آدم و حواباید زبان سرخ « کالی »سیراب تر می شدراستیآیا کسی به اوپنهايمر ایمان می آورد ؟توفان نوح ؛تعمید آدمیان بوددر باتلاق مرگهم دستی فرشته گان مقرّبدر روز انتقامخون در برابر سجدهخون در ازای سیبارجون ؛کمان کشیده در کمین عموهای اشرستم ؛پهلو دریده استفرزند خویش را- با افتخارو دانایی -خون می چکد هنوزاز دست های فاتح کوروشامشب سروش سیاهینوباوه گان مصر رادر خواب بی گناهی شانتسخیر می کنددروازه های خیبربا خون میش های مقدستطهیر می شوندعیسی ؛مصلوب انتخاب خودش بودداغ سیاه خیانتصرفاً برای جذب مخاطببر گونه های خیس یهودا خوردفهرست شیندلر ؛زیباترین حماسه ی قرن استعصیان ابلهانه ی انسانیک صفر کوچک و توخالیپشت خطوط ممتدی از اعداد...این شعر نیستیاچیزی شبیه آنادراک اشتراک مزه ی مرگ استدر پهنه ی زماناماای کاش جای سیاوش هممانند حضرت اسماعیل ...پی نوشت :هزار و چهار صد و یک سال پیش در چنین روزیجنگ جمل متولد شد .10 جمادی الاول 1437سلمان مولاییوقتی شعر را خواندم ، اولین چیز عجیب ، برایم پی نوشت این شعر بود ! جنگ جمل ؟!و بلافاصله یک چیز عجیب تر ! تاریخ سرایش شعر به تاریخ قمری نوشته شده است ، اتفاقی که در هیچ یک از شعرهای قبلی سلمان مولایی ندیده بودم ....منظور شاعر از این پی نوشت و تاریخ چیست ؟!شروع شعر با یک بیوگرافی کوتاه آغاز می شود :مندر بطن ناگوارترین اتفاقزاده می شدمو ناگهان تصویری که اصلا ناگوار نیست بلکه ، یکی از رویایی ترین صحنه های بی نهایت زیباست :فواره ای که رنگین کمان بدل می شد .و یک دوره ی چند جلدی تاریخ در چند سطر پشت هم ردیف می شودند :از قتل عام فرزندان آدم تا طوفان نوح ...از نظریه ی داروین تا بلوغ بمب های نوبل و جنگ جهانی ...از ارجون و رستم و کوروش تا مسیح مصلوبو سرانجام این جمله ی مرگ آور :این شعر نیست !و جمله ای که ناتمام می ماند :ای کاش , ...ادامه مطلب

  • به دنبال یک شعر خوب ... (2)

  • عنوان شعر :افراطیشاعر :فاطمه ی فتحی ساران*****افراطی شده امبه با تو بودنوسواس دارمآبی کردهتمام انگشتانم راسرخ می شنود چشمانماین منمتنهاتر از فروغ«بی باک تر از فریدون»و مرتد تر از خدا!در نسلی کهشاعر را از خودکارشحلق آویز می کننددر سایه ی مردانی کهاز ته چاه آمدهمنجی شده اندخورشید هارا دور ریختمبا کفش هایی مملو از فنجان های گمشدهسر حوصله ام....روی نیزهتفاهم هم برای اعدامبه اوین کوچ کردفینی عه ژو سوئی دان ویت دیس وورلد!اما نمیدانم چراوسواس دارمبه همجنس بودن با«دست های سیمانی»!///////////////////////فینی! ژو سوئی دان ویت دیس وورلد = تمام!کارم با دنیا به اتمام رسیدهدست های سیمانی=فروغ«می نویسم ولی به قول فروغبا همین دست های سیمانی...»____________________________برا ی لذت بردن از یک شعر ، حتما نباید دهها بار ، شعر را خواند و خواند تا بتوان زیبایی ها و معانی مستتر در آنرا با انبُردست ، از میان واژه ها کشید !...شعر باید در همان خوانش اول ، چنان خواننده را مفتون و مجذوب خود کند که اگر دوباره آنرا می خوانی ، فقط و فقط برای لذت بردن بیشتر و بیشتر از شعر باشد و نه یافتن معماهای پنهان شده در درون واژه ها .....همانند شعر بالا که اگر چند بار خواندمش ، فقط برای لذت بیشتر بود .نگاهی دوباره به شعر بیندازیم :افراطی شده امشاعر در اولین واژه ها اعتراف می کند که یک افراطی ست ، یک تندرو ، یک رادیکال ، یک دلواپس ...به با تو بودنوسواس دارمو این هم دلیل افراطی بودنش !آبی کردهتمام انگشتانم راسرخ می شنود چشمانمانگشتان شاعر چگونه آبی شده است ؟ آیا ترس و تشنج و نگرانی از دست دادن با تو بودن ، انگشتانش را کبود کرده است ؟ و یا اینکه شاعر ، ناخن های ظریف خود را برای معشوق ، با زیباترین لاک فیروزه ای ، آرایش کرده است ؟ !سرخ می شنود چشمانمسرخ شدن چشم بسیار آشناست برایمان ، اما سرخ شنیدن چشمها باید از معنای بسیار عمیقی پرده بردارد ...این منمتنهاتر از فروغ« بی باک تر از فریدون »و مرتد تر از خدا !به زعم حقیر ، شاعر ، ضربه ی کاری را وارد می کند : کسی که از فروغ تنهاتر است ! فروغ را بعنوان شاعری تنها و منزوی می شناسیم و فریدون (برادر فروغ ، البته اگر منظور فریدون افسانه ها نباشد ، همو که ضحاک را در بند کشید )برادر فروغ ، دقیقا نقطه ی مقابل خواهرش فروغ ، بسیار اجتماعی ، شو من ، بذله گو ، و البته سیاسی کاری, ...ادامه مطلب

  • به دنبال یک شعر خوب ...

  • تعبیرها*****کاشتعبیر خواب گسل هابم نبود...کسی چه می داندشاید ضجه های بودای بامیان رااز قلم انداختنوستراداموسکه ایفل را در خواب هایشگردن زدند!دنیا پر است ازخواب های در انتظار تعبیرو من باز همبه امید رویاهای ندیدهبالینم راغسل استجابت رویا می دهمحالا تو بگوماه مندر تو چه خوابی ستکه تعبیراز آن حیران است؟!ل. آهوربیست و پنجم/دی/نودوچهارهمیشه، تعریف یک شعر خوب برایم سخت بوده است . همواره ، همه ی ما ، تلاش کرده ایم که شعری خوب بگوییم . شعری که پر از عنصر خیال باشد ، جامع و مانع باشد ، زبانش جهانی باشد که وقت ترجمه، مفاهیم قربانی نشوند ...شعری که بشود با بسیاری از نگرشها و زوایا به آن نگریست : تاریخ ، جغرافیا ، فلسفه ، روانشناسی و... بشود شعر را همچون پولی بین المللی در تمام دنیا خرج کرد ، خواند و همه را سیراب کرد ...نوشتن شعر خوب ، کار هر کسی نبوده و نیست ... شاعر خوب ، بجز خمیره ی خدادادی ، نگرشی بس عمیق می خواهد که بیشتر از حجم مطالعات ، به زوایای دیدش بر می گردد ...در طول حدود ده ماه عضویتم در سایت شاید بیش از پانزده هزار شعر خوانده ام !... اما شاید تنها پنجاه شعر را یافتم که تمام وجودم از خواندن آنها ، سیراب شده است و مرا به وجد آورده اند و همیشه در ذهنم ماندگار شدند و برخی شان منبع الهام برای شعرهای خودم .. .یعنی هفته ای یک شعر خوب .......و هر هفته حدود سیصد شعر می خوانم تا همان یک شعر خوب را از میان آنها پیدا کنم و بخوانم ... و از میان این پانزده هزار شعر ، شعر فوق شاید جزو پانزده شعر اولی باشد که پس از خواندنش ، ساعتها فکرم را درگیر کرد... ...شعری برای تمام فصول ... تفسیر و تعبیری از تاریخ ، جفرافیا ، جنگ ، زلزله ، تروریسم ، خوابها و رویاها ، اشکها و لبخند ها ، ....از عطسه ی زمین در بم که دهها هزار نفر را در لحظه ای به کام خود کشید تا نفرین تندیس خدای بودائیان در بامیان افغانستان که توسط طالبان تخریب شد .... از حادثه ی تروریستی اخیر پاریس تا پیشگویی های نوستراداموس ...و در انتهای شعر ، یک سوال از ماه : براستی چه خوابی برای ماه های آینده مان دیده ای ؟! و شاعر بیمناک از آینده ای موهوم ، هر شب ، قبل از خواب ، بالش اش را غسل استجابت می دهد .....شاید خوابهای بهتری در راه باشد !خوشحال خواهم شد که شما نیز بنویسید ....آنچه آمد ، تنها یک برداشت بود . شاید برداشت من کمی احساس, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها