عيد را با تمام تازگي اش دوست ندارم
دلم ميگيرد
عيد را ميشود كنار خاك پدربزرگ درد دل كرد
عيد را ميتوان جيبِ پاره ي پدري گذاشت و شادش كرد.
عيد را ميشود بوسه زد به دستان پدر مادر هايي كه بي فرزندانشان تنها ميگذرانند.
عيد را ميتوان تَنِ پيرِ زني كرد و شادش كرد
عيد را ميشود كادو پيچ كرد و دست دختركي كرد كه نگاه از ويترين مغازه ها نميكشد!
اين عيد را نميفهمم اما
دردت را خيلي ميفهمم بهار جان
مرحبا عزيزدلم
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 85