کجای گودی تو؟

ساخت وبلاگ
روزگارم تلخ، نانم غم، شرابم خونِ دل
در پی اش شبها درِ هر خانه ی ناکس زدم
تشنه لب افتادم آخر، آرزویم مرگ بود ؛
آسمان بارید، اما دستِ او را پس زدم
_مرگ از فرطِ عطش در زیرِ باران اُوج بود... _

نردبان آورد،
گفتم نه! به چاه افتاده را،
شوقِ بیرون آمدن با دستهای بسته نیست!
اوج؟ اوجِ بیکسی ست!
روز و شب؟ اینجا یکی ست!
جایگاهی خوب؟ نقطه!
باز پرگارم نکن!
وقتِ خفتن های طولانیست بیدارم نکن!

خوشترم تنها، بُرو !!!

رستم!
از رخش فرود آی
و قصدِ تهمینه نکن
که قلابی خواهی شد که جز سهراب،
کَس را یارای دهان انداختنش نخواهی یافت
و
قهقهه ی پیروزی ات را
افسوسِ مرگِ سهراب
امان نخواهد داد!
که
دیدنِ
تلخی مرگش،
میچربد به
شنیدنِ
شرینیِ تولدش...
"شنیدن کی بود مانند دیدن" زکی!!!

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 100 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 19:35