برنده يا بازنده

ساخت وبلاگ

برنده يا بازنده
يك روز ميرسه كه مثل بقيه روزهاي عمرت از خواب بيدار ميشي.
نور، چشمات و ميزنه، پلكاي خواب الودتو با زور باز ميكني. در مغزت يه چيزي سريع ميگذره و بعد به خودت ميگي؛ هنوز زندم.
شايد تا ديروزهاي قبل از اين، ... برات يه روزمرگي عادي بود ... زندگي و داشتن هديه زنده بودن، ... اما از يه مرزي كه عبور مي كني ديگه عادي كه نيست هيچ، ... كه جوري عجيب و متفاوت هم بنظر ميرسه.
ما ادمها، همه همينطوريم. تا وقتي سالم و سر پاييم، دنيا رو ابدي ميبينيم و وقتي از مرگ و مير ميشنويم، طوري برخورد ميكنيم كه نه، اصلا، اين مقوله براي ما نيست ... !!! نبوده و نخواهد بود. هميشه عادت كرديم كه بشنويم فقط شنيديم همه ميرن، اما ... چطور ميشه باور كنم منم رفتنيم!
تا بالاخره روزي ميرسه كه اروم اروم داره باورت ميشه ... نه ......... مثل اينكه اين فقط يك شوخي بي مزه نيست!
تشريح و تعريف حسش هم راحت نيست. اما مطمينم هميشه براي همه با ترس مياد. بعضيا بيشتر و بعضيا كمتر.
ولي ترس در من از رسيدن به اين مرحله، بيشتر براي عزيزانم هست. وقتيكه به تك تكشون فكر ميكني و تجسم مي كني چي پيش خواهد اومد، بدنت ميلرزه. اين يكي از علايقات انسانيه كه تو رو وادار ميكنه، در صورتي هم كه، خودت ... ، غير از اينو بخواي، باز تلاش در بودن كني.
اما باز هم، بهش ميانديشي، جزيياتو مرور ميكني.
پس اين ميليارها بشر كه امدن و رفتن، با علايقشون چكار كردن؟
و يا بستگانشون، بعد از جدايي، چطور، با اين موضوع برخورد كردن؟
جواب؛ پذيرش و سازگاري.
مجبورن بپذيرن. مگر راهي غير اين هم وجود داره؟ اين يكي از قانون هاي جبر هست.
اختياري درش نيست. پذيرش محض. و البته انديشيدن ... كه بايد به قانون طبيعت احترام گذاشت.
ما در اين قمار يا بازنده ايم يا برنده.
برنده ... بدليل قراين و شواهد ملموس .... من يك روز ديگر هستم ... با تمام خوب و بدش ، سختي و ناراحتياش ، شيريني و تلخيش.
بازنده ... هرچقدر هم دستت خوب باشه باز حكمي هست كه وقتي رو بشه برگ تو بازنده ميشه و بايد بدرود گفت...

درنهايت بايد شاكر بود ، بودن و نبودن هم مصلحت خدايي است. ما فقط بنده ايم، و او خداست.
اعتماد به پرورگار توانا و مهرباني كه پدر پير و با تدبير ماست.
بياييد تا اسانش كنيم، [ زيبايي در پذيرفتن سادگي ست ].
از لحظات و ساعات روزت لذت ببر ، قدرشو بدون ... و تسليمِ بي چون و چراي داناي كهن خلقت باش.

محبوبه شب

- - , .

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 245 تاريخ : دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت: 4:08