( با زن نشسته )
یه روزی که رفته بودم اداره
رییس اومد تو اطاقم یه کاره
بدون هیچ گفت و شنود و گفتی
بهم گفتش با زن نشسته شدی مفتی مفتی
موعد کار کردن تو سراومد
برو دیگه کارتو هم دراومد
با ذوق
شاعر:جمشید ملکی
شعر نو...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 175