شهرآشوب

ساخت وبلاگ
نمایش مشخصات محمد مخلص آبادي فراهاني


خسته تراز آنم که بگريزم از اين شهر
ميخندم اما چون غريق مانده دربحر
اينجا کسي با دوستان هم مهربان نيست
گل ها همه با شاپرکها کرده اند قهر
روزي ميان شهر ما آبي روان بود
چشمه نجوشيد و دگر

شاعر:محمد مخلص آبادي فراهاني

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 12 خرداد 1400 ساعت: 22:28