خوانش و یادداشتی بر مجموعه شعر «در کوچه باغهای اصفهان »

ساخت وبلاگ

خوانش و یادداشتی بر مجموعه شعر «در کوچه باغهای اصفهان »

آفرینش خود شعری مجسم است و انسان شاه بیت این شعر زیبا ؛انسان گاه شعر می نوشد و گاه می سراید وگاه خود شعر می شود.

درایران و در طول تاریخ ، از منشور شعر، جلوه های زیادی را به نظاره نشستیم و «شعر سپید» یکی از روشن ترین جلوه هایش بوده است ؛ شاید سپید بودنش به خاطر عاری بودن ازدو آرایۀ ساختاری و ظاهری (وزن و قافیه) باشد و نداشتن همین دو کافی است که چون لباسی سپید ، کوچکترین نقصها را نشان دهد وشاید به خاطر همین است که حتی خوانندۀ عادی هم زود پرمایه و بی مایه بودن شعر سپید را تشخیص دهد.

مجموعه شعر « در کوچه باغهای اصفهان» شامل 47 سرودۀ آقای ابراهیمیان در قالب « سپید» در موضوعات آیینی( بیشتر وقایع عاشورا و نیزعرض ارادت به هشتمین امام ) ، اجتماعی ، انتقادی و گاه عاشقانه و همچنین 19یادداشت (از جمله همین یادداشت حاضر) از شاعران معاصر و استادان بنام ادبیات معاصر در مورد این مجموعه شعر است .

نگاه شاعر در این مجموعه نگاهی واقع گرایانه است و لحنی که برای هر یک از سروده یش برگزیده است در عین سادگی ، از تنوع و فراز و فرودهای دلنشین و لطیف و تأثیرگذاری برخوردار است:

صدای باد می‌آید

و دختر گل‌فروش

مویی برای پریشانی ندارد

دلی دارد امّا در خیابان‌های سرد تنهایی

که تمام بادهای جهان را

به سوز برف کشانده است.(ص41).

سپیدهای این مجموعه از وحدت معنایی که ناشی از وحدت ذهنی سراینده اش است ، برخوردارند؛ ارتباط مستقیم و غیرمستقیم واژه ها و کانون مفاهیم و مضامین آیینی و مردمی شدن بیشتر سروده ها ی این مجموعه باعث شده تا خواننده به سادگی دریابد که با یک شاعر هدفمند طرف است:

تن‌هایتان سرودند

سبزترین شعر تاریخ را

و در پهن‌دشتی سبز و وسیع

هفتاد و دو آلالۀ سرخ

روییدند.(ص17)

ابراهیمیان با استفاده از آرایه های « تکرار و واج آرایی » ، « تناسب » ، « تضاد » و«تناقض» ...موسیقی و آهنگ درونی وافی و کافی به سروده هایش بخشیده ؛ طوری که خواننده و شنونده – از نظر شنیداری - لذتی هم‌تراز با شعرهای آهنگین احساس می کند:

نبودنت آن‌قدر زیاد شده

که هر غریبه‌ای را شبیه تو می‌بینم

گاهی

غریبه‌ها را با تو اشتباه می‌گیرم

گاهی

تورا با غریبه‌ها.(ص43)

از ویژگی مهم شعر سپید ، تسلسل است ؛ یعنی ارتباط معنوی و محتوایی آغاز و انجام شعر؛ و بندهای آن چون زنجیره هایی به هم مرتبطند و در نهایت به هم رسیده تا حلقه ای شوند برای در بندکشیدن آگاهی و احساسی شاعرانه ؛ در اکثر سروده های این مجموعه شاهد این حلقه های هوشمندانه و شاعرانه هستیم؛مثلا در شعر « آسمانی ترین آفتاب» که ماجرای شیرین یک بیداری ناب است:

نشسته بودم در ظلماتِ تنهایی

که ناگهان ناقوس تندر شکست

سکوت بلورینم را

پرتاب شد نگاهم

به‌سمت پنجره‌ای

که تنها قاب دلگیری از آسمان بود

با حاشیه‌واری از چند شاخۀ بازیگوش

شکوفه‌های گیلاس را به تماشا نشستم

دلم را به موسیقی‌ ترد باران سپردم

بر شاخه‌ها، حضور گنجشک‌ها را جدّی گرفتم

و جیک‌جیک آن‌ها مرا به کوچه‌های قدیمی برد //

ناگهان

رنگین‌کمان نگاه، برای احساسم پلی شد

غروب‌ها، فوارۀ اقاقی‌ها

تکثیر کردند شکوفایی شوق دیدار را //

ناگهان

جوان شدم

و با دو بال رها

تا فراسوی شعر و غزل

پرکشیدم(ص 22-21). //

در شعر فوق ، « ناقوس تندر» شاید همان نیروی حال و و در لحظه بودن ژرف و ناگهانگی مقدس باشد؛ همان آوای بیدار!

ابراهیمیان از صور خیال و آرایه های ادبی به ویژه تشخیص و تشبیه و... ، برای فضاسازی های شاعرانه و تخیلی، به وفور درهریک از سروده های این مجموعه بهره برده است:

به من حق بده

که این‌طور دیوانه‌وار عاشقت باشم

وقتی حتی انار حیاط مادربزرگ

با آن همه غرور

آرزو می‌کند با زیباییِ تو

عکسی به یادگار داشته باشد!(ص57)

برخورد عاطفه و تفکر در اکثر سروده های این مجموعه به چشم می خورد که این نتیجۀ همان هدفمند بودن شاعرش است؛

مثلا شعر « قطار سرگردانی» جهان بینی ناب و حکمت آمیزی در خود نهفته دارد و آن اینکه « انسان بی هدف هنگام سرگردانی به سرعت به سمت هلاکت پیش می رود ؛ و در شعر « ضریح » عاشق بودن ذرات جهان را به زیبایی در قالب یک شعر آیینی ، نشان داده شده است:

سینه چاک می کنند کیسه های پلاستیکی / تا کفش های زائرانت را / در آغوش بگیرند (ص13)؛

و در شعر « کبوتر حرم » با توجه به ضرب المثل «کبوتر با کبوتر ، باز با باز » که سطری از شعر را به خود اختصاص داده ؛ ایهام واژۀ « باز» ، خواننده را تا لحظاتی ممتد به سکوت وا می دارد: کبوترانی / گنبد طلای رضا را در آغوش گرفتند/ باز / ما / تن...ها.(ص 14)

در پایان با یک سپید عاشقانه برای شاعر مجموعۀ « در کوچه باغهای اصفهان » که همواره به چهار معنای «مفهوم» ، «احساس» ، «لحن» و «هدف» در سرودن توجه خاص دارند آرزوی توفیقات روز افزون داریم:

دنیا،

ریاضی‌دانِ بی‌رحمی بود

عشق را تقسیم که کرد

تو

خارج از قسمت من شدی

و بعد از آن

دیگر نتوانستیم

زیر هیچ سقفی باهم جمع شویم.(ص54)

صدیقه (نسیم) محمدجانی

منبع :

ابراهیمیان ،نادر ؛مجموعه شعر در کوچه باغهای اصفهان (یادداشت ها و نظرها ؛نسیم محمدجانی ص 78-74)

انتشارات اکسیر قلم :1395

- - , .
.

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 259 تاريخ : پنجشنبه 24 تير 1395 ساعت: 23:23