زیبایی شناسی انواع ادبی . بخش نهم

ساخت وبلاگ

زیبایی شناسی انواع ادبی . بخش نهم زیبایی شناسی انواع ادبی ، بخش نهم .
................................................
این بیت ، به روش عروضیان آذری ، تقطیع شده ...
سن. زول . فو. نو .آچ . توک . ئو . زو . نه . شا . نه .سی . من .دن
زن . جی. ری ، نی . شان. وئر. م. نه ؛ دی . وا . نه . سی . من . دن
ـــ ، ــــ ــــ ــــ ــــ ، ـــــ ــــ ــــ 7، ـــــ7 ـــــ ، ـــــ ــــ
چهارده هجا که معادل سیزده بلند است
چهارده هجایی . می دانیم ؛ که در این نوع تقطیع ، تعداد هجا مهم است . وکوتاه و بلند مهم نیستند .
(که شعرایی چند، تضمین و برگردانهایی ، از ابیات غزل بیژن سمندر آورده اند :
از جمله : « سیه زنجیر گیسو بازکن ؛ دیوانه اش با من » )از محمدنقوی ...
7 ـــــ ــــ ــــ 7 ــــ ــــ ــــ 7 ــــ ــــ ــــ 7 ــــ ــــ ــــ
که می بینیم ؛ این 16 هجایی است .
( فقط تعداد هجا . نه نوع ) معادل 14 هجای بلند .
حال ، به روش پارسی تقطیع می کنیم . می بینیم : 15 هجایی شد . و این ، اصلاً ، مهم نیست .
سن. زول . فو. نو .آچ . توک . ئو . زو . نه . شا . نه .سی . من .دن
ـــ ، ــــ ــــ ــــ ــــ 7 ، ـــــ ــــ ــــ 7، ـــــ7 ـــــ ، ـــــ ـــــ
چون که گفتیم ؛ (« آ » را معادل « أ » می گیریم )و درست می شود .
همان چهارده تا
برابر با تقطیع آذری ، باشد ؟ یا نباشند .فرقی ندارد . چون ، اصل ، برابری ، در مصراع هاست . با هر روش . نه، تساوی آذری - پارسی
توجه فرمایید ؛ که به قالبهای سرایش آذری هیچ کاری نداریم .(قوشما . گرایلی و...و.. و تعداد هجاهایشان ) . بحث ، فقط عروضی است .
دقت فرمایید .چون فونتیک آوا ها ، در دو زبان عین هم نیست . در تمام آواها ، لذا ، اختیارات شاعری بیشتر بکار می آید . نمونه هایی را ببینید. ..
هجای بلند = ییل = یِل .... دیر = دِر ..... گوس = گُس .... فون = فُن ....شیق = شق ....وار = وَر.... گئول = گل .....سوی = سُی .....
هجای کوتاه = قی = قِ .....ما = مَ .....عی = عِ.....و یا بالعکس..... دِ = دی ......نه = نی ..... اُ = او....
در مجنونلار . دقت کنیم . مج/ نون / لار/ = در آذری ، 3 هجا ..............ولی اگر ، کسره بگیرد . می شود : مج / نون/ لا / رِ = 4 هجا ...و بهمین طریق
اگر دقت فرمایید . آذری ها در بسیاری مواقع ، برای همگونی و تساوی هجایی چنین رعایتی را در خوانش دارند .
مثلاً : کار . یک هجای کشیده برابر یک ونیم هجای بلند _کلاً بلند معیار است )
در پارسی میگوییم : کارْ مند ... اما آذری می گوید : کارِمند . . یعنی بطور طبیعی ذهن موسیقیایی اش . می داند . با پارسی فرق دارد .و جبران میکند .
.گرنه از روشی که گفتم . در مواقع لزوم مصوت های بلند کوتاه می شوند
که در خوانش کلمات پارسی هم ، گاهی داریم . مانند : گلستان و گل سِتان .. کاروان .و کارِ وان و..که تخفیف و تشدید . ازهمین مقوله اند
(موسیقی خوانشی)
تقطیع همین غزل آذری . «علی واحد » ، به شیوهء عروض پارسی (معادل بحر رجز ) که برگردان همین غزل ،
در بحر هزج بود . (همان که با اولین درک ملودی ،می فهمیم (لهجه موسیقیایی ملل .) موسیقی آذری است .
سن/ عا/ش/قی/ یان/دیر/ ما/ قا / من/ یان/ ما/قا /ما/ییل/
= 14هجایی آذری = پارسی
( ــــ ــــ 7 ــــ ) /( ــــ ـــــ 7 ـــــ ) / ( ـــــ ـــــ 7 ــــ ) / ( ـــــ ـــــ )
(سن/ شم/عی/ نی )/(گوس/تر /م/ نه )/ (پر/ وا/ نه / سی ) /(من/دن/)
زول/فون /ق/ دِ /......ری/ عا/شی/ق او/ ....لان/ وار /س/ نه/ .......ای /گئول/
زُل/فُن /ق/ دی /..... ری /عا/ ش/ قَو /...... لان/ وَر /س/ نی/ .....ای /گئول/
سن/ سئوی/ له/ اُ / ..... مج/نون/لا/ری ، .../اف/سا/نه /سی/ ..... من/دن/
ـــــ ـــــ 7 ـــــ / ........ ــــ ــــ 7 ـــــ/ ......... / ــــ ـــــ 7 ــــ / ........ ـــ ــــ
غزل آذری واحد . با بحر رجز پارسی منطبق شد .
( ممکن است. غزل ، 14 هجایی ودر بحری دیگر باشد .مانند : « سن ، زلیخا ؛ منده یوسف ،اؤلماروق؛ واضحدی بو ؟ »که در بحر رمل است )
و غزل هایی که در اقتفای غزل بیژن سمندر(خدایا عاشقان را ، غم مده ؛ شکرانه اش با من ) سروده اند ، با بحر هزج . مانند :
س . یه . زن . جی . ر. گی .سو . با. ز .کن ؛ دی. وا . نه .اش . با . من
7 ــــ ــــ ــــ / 7 ــــ ــــ ـــــ / 7 ـــ ــــ ــــ / 7 ــــ ــــ ـــــ / 16 هجایی
حفظ دیرینگی وفرهنگ و تاریخ و سنت+نو آوری وآمیزش بازبان روز=نئو کلاسیک
این ، یک زیبایی خاص و نو آوری است ؛ که در شعری ، هم ضرب المثَلی (زبانزد)قدیمی باشد .
هم اشاره ای به مسایل روز و هم مصطلحات بیگانه ء متداول و هم از فرهنگ عامه .و ( ملمع موزاییک)
واژگان لاتین . محلی ، آذری . و.... و ملمع شدن ، در تقطیع هم مشکلی بوجود نمی آورد .(دیدیم)
واژگان اروپایی : لامپ، لامپا . کنتور . شوفاژ . بمب . کلاس .فیلم . آرتیست. شانس . پُز . مُد . کُت .پارتی . فورمول .
پانسمان . آپارتمان . ( که علامت مصدری مشترک هم دارند . با پارسی مثل سازمان و...)نام داروها را . و..و...چه اتفاقی افتاده . ؟ بیش از قرن ی
امروز ، (بای بای ) را ، طفل شیرخواره می فهمد . یا کیست ؟ که پای تلفون ( الو = هلّو ) نگفته باشد . یا واژگان عربی ، که الی ماشاء الله .(حاصل حمله عرب. و پذیرش دین اسلام )
و یا آذری (که لهجه ای از پارسی است ) ، ویا ، ترکی (محصول حمله ء مغول و حکومت شاهان ِاکثرا ترک ) . و یا یونانی (پس مانده هایی از حملهء اسکندر)
مهم این است : که اعتدال رعایت شود ( نه مستمع ، گیج شود در دریافت . نه تنبل شود . ذهنش ، در اعتیاد، به محاوره ).و ضرورت را ، مرتفع کنیم .
نه تفننی و بی هوا و بیمورد . آن هم ، نه واژگان متداول و مصطلح و ورد زبان شده را . . بلکه کلمات مهجور و متروک را .هم
چرا دو قرن شعر پارسی سکوت کرد ؟ . چون سلطهء عرب ، زبان دربست عربی ، اون هم محاوره ، و کمک خائنین به قدرت حاکم .
قدرت بیان را .گرفت . نه مردم به عربی مسلط بودند . مثل زمان ابن سینا و رازی و ..و..که عربی بنویسند. و بگویند .تا کشته نشوند
(خوارزمیان ، برای اینکه عربی نمی فهمیدند . و اگر پارسی هم حرف می زدند کشته می شدند . لذا اصلا صحبت نمی کردند.
و مانند گنگ ها.. اَ أ أ أ .می گفتند . لذا ، عرب ها اعلام کردند . همه گنگ اند .و از اینجا ؟ « عجم »، نامیده شدیم ) .
و اگر، همه عربی می نوشتند ؛ نه ازپارسی اثری بود. و نه کتابی مانده بود ..
که الگوشود . اینجاست که جای خالی معجزه ءادبیات و سحر حلال شعر ، بخوبی احساس می شود
افراط برای همین مذموم است . سنگ بزرگ و نزدن . اگر تسلط عرب . و تسلط زبانش معتدل بود . شاید سکوت ، دوقرنی نمی شد .
کم کم . جانشین می یافتند . تاق می زدند . ملمع گفتگویی داشتند . که نبود . بنابر این :
جانشینی هرجایی که زیبایی بیاورد ؛ زیباست .
مثلاً : (درود...بدرود ) در نامه و مکتوبات ، زیباست .
ولی ، در محاوره و کوچه (سلام ) مصطلح است . خوب ! باشد .
همانگونه که پارسی را ، عربها ، معرب کرده و می کنند .
مانند : کنز (گنج ) . خندق (کندک ) .چلیپ ( صلیب ) . مِسک (مُشک) . رُز (روض ) وصرف هم می کند (روضه . رضوان. ریاض و..) یا مانند : . خور آباد (خرابات ) و صرفش : (خراب . خرابات . تخریب مخروب .مخروبه )
وحتی ریشه برایش می تراشند .( مانند : کارخانه ... « کرَخَ » )
و البته می دانیم .که بدلیل اشتراک ریشه های اصلی ماتریال در زبان هاست ،که هماوایی و مشابهت هایی می بینیم
چون ، در آغاز که اینهمه واژه در دسترس شان نبوده . واضح است . آنچه را داشتند . ترکیب های تازه ای هم، از آن هم می ساختند
واژه مادَر ، مادِر ، مار . مِر ، میَر . و.. ..در زبان ها و لهجه ها. نشان اشتراک ریشه در ماتریال آنهاست.
بیخودی نیست که کلمات سجعی ، در داخلهء زبانها بیشتر شبیه اند . تا، زبان ها با یکدیگر . مانند : کلماتی که به (ه) یا (ار) یا .. هر
چه ..ختم میشوند . ماه ، راه ، کاه ، شاه، و...و... کار . بار . یار . سار . دار .
ونیز در ترکیبات : مثلاً در آذری .با ( ار = شیر ) .. ارسلان . اردلان . اردوغان . و..
همسازی پارسی و عربی بیشتر به طول سلطه مربوط است.تاسنخیت ماده ها
وتشابه کلمات همجنسی را رقم نمی زند . بلکه نکات دستوری مهم اند . هرچند که بی اطلاعی گاه دردسر ساز است .
یعنی : درهمان دستور هم تصرف می کنند . فی المثل در مصدر با (ئیت ) ..که خریت و خوبیت و.....واژ پارسی . انگ عربی .
علایم دستوری مشترک پارسی ، اروپایی . آذری بیشتر است . ودر عربی خیر . مانند : (ش مصدری ) (آر مصدری و فاعلی ) و (مان مصدری)(پسوند گان ) و..
وتوجه به این مسایل ، در سرایش ، که گریزی، گاه وجود ندارد . از کاربرد ملمعی واژه ها . برای حفظ صحت عروض و موسیقی لازم است
همین تعامل را ، لاتین، با واژگان عربی و پارسی .ترکی .. دارد
ادامه دارد ....

- - , .
.

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 294 تاريخ : پنجشنبه 24 تير 1395 ساعت: 15:24