من ياد گرفتم

ساخت وبلاگ

من ياد گرفتم من ياد گرفتم که :غرور الکي نداشته باشم چون قطعأ روزي غرورم خواهد شکست .
من ياد گرفتم که :با ادم هاي مهربان ، مثبت و ادم هايي که به من انرژي مي دهند صحبت کنم و ادم هاي خود پسند ، متکبر و ادم هايي که روح ادم رو مجروح مي کنند رو به حال خودشون بذارم .
من ياد گرفتم که :بدون چتر هم ميشه زير بارون رفت پس ميشه که با مشکلات هم کنار اومد .
من ياد گرفتم که :پل ها راه هاي رسيدن به مقصد هستند پس براي رسيدن به مقصد بايد پل بسازم .
من ياد گرفتم که :بهترين افراد زندگيم خانوادم هستن و بقيه هر يک روزي مرا ترک خواهند کرد .
من ياد گرفتم که :همه ي ما براي هم خاطره هستيم که بعضي ها چند خط از اين دفتره خاطره و بعضي ها صفحات زيادي از اين دفتر خاطره هستند و چه خوبه که هر چند کوتاه ولي خاطره ي خوبي براي هم باشيم .
من ياد گرفتم که :ارتباطم را با خدا قوي کنم و راه هاي رسيدن به خدا رو پيدا کنم هر چند سخت و دشوار باشد .
من ياد گرفتم که : تمام خودمو براي کسي ترجمه نکنم چون بر ميدارن از روت کتاب چاپ مي کنن...
من ياد گرفتم که :هميشه صبور باشم اگه از اسمون سنگ هم بياد صبر کنم شايد خدا سنگ هاي رو سرمون رو کوچيکتر کنه شايد هم به جاي سنگ گل بريزه رو سرمون ...
من ياد گرفتم که : نا اميد نباشم شايد فانوسي در انتهاي اين سياهي باشه، به اميد فردا ، پس ميجنگيم تا مرگ
من ياد گرفتم نوشته ي محسن اقبال پور

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 229 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 3:44