و باران بهانه زندگی من بود درصبحگاهی که متولد شدم.....
.
.
.
مادرم گفت
سحر بود
و باران
و کمی سرد
لحظه میلادت
و تو را جشن تولد
به همه کوچه و برزن
چه ملوکانه به پا شد
که حلول تو و تحویل زمان توام
شاعر:رقیه زبردستی
شعر نو...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 540