نامه هایی به قاصدک- 1 و 2

ساخت وبلاگ

نامه هایی به قاصدک- 1 و 2 نامه هایی به قاصدک _1
قاصدک شنیده ای پشت تبسم مبهم واژگان، هنوز هم یک دنیا ناگفته پنهان مانده از تمام آن نیمه های خالی که نباید به آنها اندیشید!
قاصدک می دانی تنهایی جای جای دیوار روح را آنقدر می خورد که تمام آنچه را نباید به آن اندیشید نابهنگام آنچنان حفره های خالی ذهن را یکدست پر می کند که ناچار به آنها می اندیشی.
شنیده ای این روزها چشم های شب را ازدحام بی ستارگی طوری نشانه می رود که اگر سراغ از طلوع را از پنجره ها بگیری بی شک می گریند؟
می دانی مدتی است خروارها انتظار طوری قد علم می کند که روز از یاد می برد بی درد بگذرد.
.
.
.

نامه هایی به قاصدک - قسمت دوم
قاصدک شنیده ای بذر انتظار بر جانی بنشیند ریشه می دواند ماندگار می شود تا هر از گاهی راه نفس را ببندد؟
می دانی به بذر انتظار اگر در دلت ریشه دوانید، بیندیشی سرخی چشم هایت شکوفه هایش می شود و اشک هایت میوه ای که می بایست پای درخت دل بریزد؟
آه، می دانی در قلب انتظار اگر دوست داشتن رخنه کند آنقدر دنیا برایش کوچک می شود که صدای تنهایی اش در گوش های سرد جهان هم به اهتزاز در می آید.
قاصدک کاش چشمان جهان را پنجره ای بود تا آن را بگشایم و با هم به پرواز می آمدیم و می رفتیم آنقدر دور که بسته شدن هزار باره ی پلک ها هر بار که از منظر چشم ها به زیبایی آن می نگریستم چون خاری در قلب و اندیشه فرو نمی رفت.
لحظه ای دست هایم سردم را بگیر، از چشم های جهانم آنقدر خورشید بی رحم بر بذر انتظارم می دمد که از درد ریشه دوانیدنش یخ کرده ام.
قاصدک بی صبری و ترس نتیجه اش در این روزگار تنهایی است قصه هایم را در گوش باد بخوان تا به آسمانم بفهماند انتظار با تمام دردهایش بهتر از مرگ احساس در قلب ناامیدی است.

-بچگیام-
بیست و دوم خرداد نود و پنج

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 327 تاريخ : دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت: 8:27