جامی از خمره ی نیما

ساخت وبلاگ

جامی از خمره ی نیما بی مقدمه

درمیان انبوه شاعران نیمایی، پیش از انقلاب ،سهراب سپهری وجودی استثنایی بود که از همه جنجالهای روشنفکرانه وغرب گرایانه وکجروانه پا کنار کشیده نیزبرای بسیاری از افراد بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود‌.

انسانی وارسته که به استعداد و توانایی های ذاتی هنریش تکیه داشت
.تنهازیست ودراین تنهایی از نیرنگ ودورویی وتقلب دور بود گویی تمام فضیلتهای یک هنرمند اصیل ونجیب ایرانی را در خود داشت.
سهراب یک شاعر واقعی است وبه وجود خود توجه دارد نه به چیز -های مجرد وموضوعهای منفرد ومنحصر.
او موقعیت آرمانی را در جهان می جوید و با نگاهی روان و گردان که از سرچشمه پنهان درذهن و خیال او جاری می شود در مسیر مختلف به راه می افتد وبه دنبال تازگیها به قصد تازه بینی ها و نام گذاری های نو می رود.او تماشاگر انعکاس پاکی خود وجهان خوداست وجز خود،کسی یا چیزی را در شعر خود تعقیب نمی کند واین پشتوانه فرهنگی وذهنیت خاص وحساسیت تاریخی اوست که در لحظه آفرینی چون خونی در رنگهای شعر او نسج وبافت مختص ومشخصی دارد،جریان می یابد و شاعر وشعرش را بر پله ویژه خویش می نشاند.
پیوند سهراب با طبیعت ازدو دیدگاه قابل تفسیر است:
۱-از آن لحاظ که اندیشه هایش دارای رنگی عارفانه است اودر مظاهر صنع الهی غرق می شود وخود را با آنها پیوسته ویگانه می بیند و نمایش او نیز دردمساز بودن با آنهاست.
۲-اینکه او انسانی است دل آزرده از شهر وتمدن خشک عاری از عشق و معنویت .ناگزیر به طبیعت روی آورده است تا فرصت سبز حیات را در دامن آن درک کند این عوالم همراه است با عواطفی لطیف وتخیلات ظریف که همه چیز را زنده وباروح می بیند وچون بار دیگر به آنها می نگرد مفهومی تازه برای هریک کشف می کند بی گمان برخورد ونگرش او در مقام یک نقاش در برابر طبیعت در تاملهای او تاثیر داشته است چنانکه در شعر خود اشاره می کند:
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ
می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهایی تان تازه شود.
چه خیالی ،چه خیالی،.‌‌می دانم
پرده ام بی جان است.

ادامه دارد‌‌‌‌‌....

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 304 تاريخ : دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت: 8:27