مثال بعدی : روش های خوش آهنگ ترکردن موسیقی سروده ها.
شناخت ارزش مکانی هجاها - جایگاه زیبندهء آنها - اهمیت اضافه یک کم کردن
هجا به مصراع – ویا ، تغییرمحل هجا در مصرع
1 - تبدیل بحر غیر دوری به بحردوری-
الف - برداشتن یا، کم کردن یک هجای کوتاه از ( میان مصراع )
بیا . بیا . که حاجت ، کنی ام روای ؛ امشب
ببین ؛ ببین ؛ چگونه ؟ شوَمت ؛ فدای امشب
این بیت، در بحر هزج و وزن ( مفاعلن / مفاعیلُ / مفاعلن / فعولن ) است .
( 7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ 7/ 7 ـــ7ـــ/7ـــ ـــ = بحر هزج مثمن اشتر)
ملاحظه می فرمایید . خوش آهنگ نیست . وکمی سنگین و دشخواری خوانشِ
سلیس دارد
در حالیکه، بحر ، بحر هزج است . وزنی زیبا و ایرانی و خوشنام است .
(7ــــ 7ـــ/7ـــ ـــ « 7 =کُ»/ 7 ـــ7ـــ/7ـــ ـــ )
یعنی : اگر هجای کوتاه وسط (کُ) را برداریم . می ماند : ( مفاعلن /فعولن //)
و می دانیم ؛ که در پایان مصرع ، ( البته . در اغلب مصرع ها ) می تواند . رکن
( فعولان = فعولن ) باشد .
یعنی : مفاعلن /فعولان// هم باشد همان است . و دوری هم می تواند باشد .
می گوییم : بحر عریض مثمن مقصور .....ایرادی هم ندارد .
منتها ، به دلیل جواز سرایش ، برای (بلند) دانستن هرنوع هجایی ، که در پایان
هرمصرع می آید ؛ امروزه ، « محذوف » ، رایج تر است
پس، وزن می شود : ( مفاعلن /فعولن // مفاعلن / فعولن ) = ( زحاف محذوف
، از بحرعریض )
یعنی : سروده ، به وزنی ، در بحری دیگر ، بدل شد. هر چند ، زیباتر از هزج اش
شد . اما فقط به خاطر دَوری شدن آن است .نه تغییر بحر.
ب – یافتن علت نا خوش آهنگی – اولین - اگر دقیق شویم . علت را ، می
بینیم ... هجا ،کم شد . بحر تغییر کرد .
ولی ،چون هزج ترمیم نشد . موجب درجا زدن زیبایی اش شد . و بیشتر برای
این است .که هزج ، از دست رفت .و بحرش ، « عریض » شد
چون ، بطورکلی، بحرعریض ، چندان خوش آهنگ و مطبوع طبع همگان نیست
.و بالتبع ، کمتر کسی این آهنگ را ترنم می کند .
یعنی : طبیعی ذهن و طبع آشنا نیست..
دومین– هجاهای واژه وجایگزینی دررکن مستقل خودش را در این مصراع ،ببینیم
( بیا ؛ بیا ؛ / که حاجت / = مفاعلن / فعولن )... این مصرع ، روان تراست ، تا
نیمه بعدی اش. چون ، بدون تقسیم واژه به دو رکن است
چون ، در نیمهء بعدی ، هجا ، تکه تکه می شود بین ارکان : و آن یک هجای
اضافه هم ، که موسیقی را بر هم زده = ( « کُ» اول فعل)
شکل نیم مصرع بعدی :
[ کنی ام روای امشب= ../کُ / ن. یم . ر . وا. / ی .امشب ]
در حالیکه ، (بیا. بیا ) درون یک رکن است ...و (که حاجت ) هم درون یک رکن .
البته ، تمام قضیه نیست . و این اتفاق هم ،همیشگی نیست .
ج - خوش آهنگ کردن .با واژه یابی از واژه های هارمونیک .یا روش (پازلی ) –
حال ، سرودمان را ، در بیت بعدی ، با همین وزن دوری می سراییم :
(بدون آن هجای مخرب ).تا اینکه ، موسیقی را هم ، درست کرده باشیم( با
موسیقی کلمات. نه تغییر بحر ) . دقت فرمایید . به این آهنگ :
( قبـای گل ، به قـامـت ،// به پـا کـنی ؛ قیـامت ) .... هم روان است . هم
ریتمیک . و ارکانش ، هم هماوا
( قبا ..و.. به پا ) و (...قامت ..و... قیامت )، این سجع های زیبا ، هامورنی را
می آفرینند . در دو نیم مصراع باهم .
می شود : وزن دوری ست. با آهنگی شاد : ( 7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ // 7
ـــ7ـــ/7ـــ ــــ ) = بحر ، همان عریض .
آن هجای تخریبی هم رفت..... و هجاها ، در رکن خودشان ، جاگرفتند ..... و
نشکستند ....
چقدر زیباتر و شادتر شد . !یعنی : با ترکیب آوایی و همنشینی بهتر حروف و
هجاهای کلمات ، هارمونیک شد .
دراین مثال ها ببینید: آوای ( آ ) را،در ترکیب با آواهای ( ن ) و ( ب ) و ( ر )
که دارای یک ترکیب همانند و همنوا نیستند .
در ترکیب (آ+ ن = آن ) ، هجای کشیده ای است، که فقط در حد خود ( آ )
است . که انگار (ن ) وجود ندارد .
برای همین (ن) ، ساقط از تقطیع است .
در ترکیب (آب ) ، هجا ، کشیده و قاطع است ، و بی کشش .... ولی در ( آر )
، یک هجای کشیده و کشداری است .
پس ، (آن ، آب ، آر .)..در تک هجاهای .. جان .. خواب .... زار.... ببینید . و
توانِ کشش را ، توجه فرمایید .صعودی است
و در همهء ترکیبیات چنین تداخل امواج آوایی را ، داریم .
2 - تبدیل بحر هزج ، به بحر مشکول -
الف – بازی با کلمات (پازلی)- در بحر و وزن (همان بالایی) ، سعی می کنیم.
بجای « دَوری کردن » وزن .برای عریض
با بازی با کلمات .یعنی : پس و پیش و حذف و اضافه و..و.. وزن را زیبا کنیم .
برای بحر رمل .
به دلیل موسیقی درونی واژگان که با تغییر همنشینی شان .و قرار گرفتنشان ،
در محل مناسب ، دارای هارمونی می شوند.
در واقع ، این نقص را بدون حذف هجای کوتاه . انجام می دهیم . فقط، جابه
جایی رخ می دهد .
دیدیم .که در بحر عریض ، فی المثل : مصرع دوم ، بهتر از اول می شد . و لی.
در ایجاد هارمونی موسیقی کلمات ، هنوز ، کاملاً ، موفق نبود
این روش نود در صد ، جواب درست می دهد . تلاش می خواهد .
ب - تغییر بحر ، باافزودن یک هجا ، بدون تغییر واژگان دیگرمصراع -
در این روش . آن هجا را ،که حذف می کردیم .حذف نمی کنیم . بلکه ،یکی
مانند آن را ، به آغاز وزن .می افزاییم
در ادامه شعر ...ملاحظه فرمایید :
سرای مـاست مهمـان ؛ کـرم خـدای امشب
( 7 ــــ 7 ـــ / 7 ـــ ــــ [7] / 7 ـــ7ـــ/7 ـــ ـــ )
مفاعلن /مفاعیلُ / مفاعلن / فعولن / همان وزن هزج مثمن اشتر بالایی
مثلاً معادل واژهء (به = 7 ) را، به واژهء (سرا) آغازمصراع،اضافه می کنیم
[ به ] سرای مـاست مهمـان ؛ کـرم خـدای امشب
[ 7] ( 7ــــ 7ـــ/7ـــ ــــ /7 7 ـــ7ـــ/7ـــ ـــ)
حالا ، تقطیع را تغییر می دهیم . در تقسیم بندی ها
[ 7 7ــــ 7 / ـــ 7 ـــ ــــ// 7 7 ـــ7/ ـــ7ـــ ـــ)]
ببینید ؛ چقدر سلیس شد . و خوش آهنگ تر هم شد .
در حالیکه ، هیچ یک از مصرع ها ، مشکل عروضی نداشتند .
یعنی : عروض صحیح .....ولی موسیقی الکن بود .
اما با این طرز ویرایش ، می بینیم . آن ایراد ، رفع می شود . پس ، نهایتاً شد :
به سرای ماست ؛ مهمان ، کـرم خـدای ، امشب .
[ 7 7ــــ 7 / ـــ 7 ـــ ــــ// 7 7 ـــ7/ ـــ7ـــ ـــ)]= فعلاتُ /فاعلاتن //
1 - دَوری می شود . که یک زیبایی خاص دارد
2 - مصرع.کوتاه می شود . و کوتاهی مصراع ، خود مساوی با زیبایی است .
که این ، ذاتی است ؛ برای زیبایی آهنگ
3 -دراین حال (دوری) واژه میان مصرع همیشه ، یک سجع ست؛شبیه قافیه
و یابهتر است . بگوییم : سجع قافیه میانی ، (خواه متوازی خواه متوازن )که
سقف دیگری است ؛ بر سر مصرع .در مجموع بیت. (شاملو)
و این وزن حاصله :
( فعلاتُ /فاعلاتن / /فعلاتُ / فاعلاتن / ) شد .
که همان وزن زیبا و بی نظیر( مشکول ) معروف است .
در واقع ، تبدیل بحر هزج به رمل شد .
پس ، دیدیم . که حتی نت ها . آوا ها ، هجا ها ، واژه ها . به تنهایی هم ،
جایی دارند .و چقدر مهم .
بنا بر این ، در اجتماع (بیان)..رعایتشان ، الزامی تر خواهد بود.
هر واژه ای را مناسب شعر ندانیم ؛ فی المثل .ممکن است . کسی .
(کرکسی) . (شامپانزه ای ) . را ، بتواند وارد شعر کند ..ایرادی هم ندارد .
کاربرد شعری تازه است . جاذبه هم دارد . ولی، برای چند صباحی است
و، اگر غرض ، به رخ کشیدن زیبایی او باشد .کسی نمی تواند براحتی ،آن را
زیبا ، بشناسد . سلیقهء تاریخی اجازه نمی دهد .
اصولاً ، دانش وراثتی ذهن ما او را ، زیبا نمی بیند . و چون که جذبهء شعری
هم ندارد .از شاعرانه بودن هم ، کم می کند .
فقط ، به لحاظ نو بودن مضمون . مدتی جا خوش می کند .و لی ، پس می رود
.از قحطی مضمونِ تازه به ناهنجاری ها ، تن درمی دهیم
بلکه جلب توجه کنیم . (از بس که شعر گفتن شد؛ مبتذل در این عهد....لب
بستن است؛ اکنون مضمونِ تازه¬ بستن ) غنی کشمیری
گیرم زیبایی شناسی القایی را هم با بمباران تبلیغاتی، موفق شدیم . زیبایی
شناسی فطری را، چه می کنیم؟ اکتسابی درطول عمرمبدل به ارثی را چه ؟
از بدو تولد زیبایش ندیده ایم .بماند ؛ که به ذهن و سلیقه مان ، نفرت اگنی هم هر روزه شده .
نه باچشم پدر ومادر وهمنشین و نه خود.مثل خوردن ملخ و قورباغه وسگ.و...
.هرچندلذیذ هم باشند. و وجاهت طعم و خواص هم داشته باشند.و یا تبلیغشود
کلمات هم همینگونه اند . چگونه شنیده ایم .؟ با چه قصدی به گوش ما
رسانده اند .در چه فرهنگی حل بوده .وخارج شده ؟
حتی زمان . برهه های خاص زمانی مؤثر است . زمان و و قایع زمان ، در سخن
گفتن .لباس پوشیدن و نوع آن و جنس و طرح و مدش تأثیر دارد .
فی المثل : زمانی مکنت افتخار است . و زمانی ، فقر ، فخر است . زمانی
..جایی... لباس ، فرهنگ است . زمانی..و جایی.. برهنگی .
گاهی روحیه جنگجویی است . گاهی صلح طلبی . گاه مادی و اقتصادی . گاه
عرفان و ترک لذایذ . گاه انقلابی . گاه سیاسی . گاه خموشی .
زمانی. همه شال می بستند .زمانی ، همه کلاه لبه دار داشتند . .زمانی ،کلاه
زن و مرد ، تبدیل به شاپو شد .. چه اجبار چه القاء چه مد ؟
زمانی را در اختیار می گیرد.
شعر شاعر آیینهء تمام نمای این حالت وتحولات دوره هاست . اگر بوضوح
نتوانست ؛درلفافه میگوید.اصولاً،ایهام های رایج و سجع های موردعلاقه
زبان مردم و اینکه دوست ندارند رک و صریح تو ذوق کسی بزنند .
با کنایه می گویند . اول جمله های زیبا در زبان ها رایج می شود
.
به آنها ایهام و استعاره پر می کنند. حتی حشو که عیب است (پوشال از پنبه
پرز . شالی، پر پرنده ، پشم و..هرچه که ایجاد «پیزوری» کند )
یعنی پرکردن جای خالی برای زیبایی . مثل « اُپل» در سرشانه لباس ها . در
پالان الاغ . در مبل و دسته روی مبل ها .. و..
برای بتخیل نشاندن. تلمیح می دهند.به قصه ای ..موضوعی رویدادی تاریخی
یا ، برای بهتر فهماندن. شاهدی همه کس فهم ، وتاریخی می آورند . که بت
شده یعنی : ضرب المثل ها را....
ومی بینیم. جمله بندی ها منسجم و دارای ابهام و ایهام و استعاره و کنایه و
اغراق، تلمیح و ضرب المثل ..و..شدند
و ذهن اینها را ، با هم تلفیق کرده به شکل جمله ای زیبا ، می پردازد .که
کلمات قصار می شود .
و می بینیم جملات، ریتمیک و با قاعده ای خاص اند واین جملات قصار (نثر
مسجع ) .کم کم . می شود : شعر .
و بنا به تناسب مورد سرایش و موضوع سرایش ، در قالب هایی پذیرفته می
شود ؛ مثل : ترانه و غزل و رباعی و...و.
ادامه دارد .....تا شعر سپید ،
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 241