آینهء خویشتن

ساخت وبلاگ

آینهء خویشتن عارفانه

درونِ اتاقِ شیشه ای نشسته بودم و چشم انتظارِ معشوق، بیرون را مینگریستم
اما هر چه تلاش میکردم شیشه های مِه آلوده اجازه ی دیدن به دیدگانم نداد،
برخاستم تا به سمتِ شیشه ها حرکت کنم تا قسمتی از شیشه ی اتاقِ شیشه ای را پاک کنم و روزنه ای برای تماشای بیرون ایجاد کنم،غافل از اینکه مهِ روی شیشه ها ناشی از رطوبت نفس هایم بود و هر چه نزدیک تر می شدم مهِ روی شیشه ها غلیظ تر میشد و دیدنِ بیرون دشوارتر،،
لحظه ای به فکر فرو رفتم تا چاره ای بیابم و سراسر اتاق را جستجو کردم، ناگهان روزنه ای یافتم،اما از بیرون مسدود شده بود
روزنه را باز کردم و مه روی شیشه ها کمتر و کمتر شد،شیشه ها پاک شدند و بیرون اتاقِ شیشه ای را نگریستم و معشوقِ خویش را با آغوشِ باز منتظرِ خویش دیدم و تازه دانستم که من درونِ این اتاق، بیهوده منتظرِ ورودِ معشوقِ خویش بوده ام...
باید برای یافتن معشوق از این قفسِ شیشه ای رها شد
دیوارِ شیشه ای را شکستم تا به آغوشش بگیرم،اما...!
دیدم دیوار از جنسِ آینه بوده است و آنچه میدیده ام تصویرِ چهرهء خودم بوده است
از شدتِ حیرت به زمین افتادم
تنهای تنها!
ناگهان حضور عشق که همچون دریایی از نور بود وجودم را گرفت، خواستم به خود نگاه کنم،اما هرچه بود نور بود و من معشوقی شدم که هزاران عاشق درونِ اتاق های شیشه ای مه زده انتظارش را میکشیدند،
اما افسوس که مه روی شیشه های اتاق های شیشه ای شان اجازه ی دیدن نمیداد
#احمد رحیمی سال 91

- - , .

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 284 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 2:33