امروزیان پیروز

ساخت وبلاگ

بی وهم جن
چه سوت و کور است
این خانه ی شیشه ای نورآجین
به سوت وکوری مغاره های نامتولد ابتدا
یادت می آید
چه شبان سرشاری داشتیم
که لب پر می زد راز از آن ها
به سمت چشم و ذهن خالی ما ؟
چه تاریکی های زیبایی داشتیم
مالامال حیات پنهان
با آن چراغ های کوچک
که پیش پایمان را ایمن می کرد فقط
و تولدهای جن که وول می خوردند به سوک ها
و از سر و کول هم بالا می رفتند ؟
یادت می آید
چه
ترس های زیبایی داشتیم ؟
چه سوت وکور است این دنیا
چه خانه های زشتی می سازند
امروزیان پیروز
بی دخمه ی برای موشی
که نقب داشته باشد به گنج شهر زمرد
و مهره ای بیاورد سوزان
از سینه ریز هان
یا گردن گزیده ی کلوپاترا
شهر شکست خورده زیر چکمه ی فاتح ها
الفاتحه
پیروزیان امروز
و دختران فیروزان ها
دوشیزگان دیروز
در کوچه ها رها
و در جوال شترها
خاک خرابه های دارا
دست بریده ی شاپور
و بیستون مکتوب
در سامسونیت قاچاقچی ها
استخر و شوش هم
در برگ کوچک چکی فکس شد به
آنطرف دنیا
آه ای اهورا
ایمن بدار سرزمین مرا از دروج
با وهم جن و بی هول انس
چه خانه های خوبی داشتیم
چه تاریکی هایی
یادت می آید ؟
حالا نورافکن ها را باش
که فیف های مکنده ی چرخانشان را
از شش جهت دراز می کنند ، تا قربانی را
مانند توله موشی به هاضمه ی مسلس ها
بکشانند
و شهرهای زشت با حصارهای بلورین که
تکثیر می کنند زندانی را
تکثیر و تو سری خورده ،‌ پخ
تا هیچ اسیری حس نکند تنهایی را
چه دیوارهای کوتاهی چه پنجره هایی
چه رودررویی های خندانی
یادت می آید ؟

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1398 ساعت: 19:22