زنی – فرازمان و زمین

ساخت وبلاگ

زنی که از شمال 1377 می آید
برهنه می کند مویش را در تالاب هنوز اندکی آبی
و می تاراند ماهی هایی را که در قواره ی کرمینه
عمر هزاران ساله یافته
باستانی شده اند
اما هنوز سنگواره ، نه
گذشته ، در جنوب 1310 مرده است ؟
جوبارکی که : بسی کند و کاوید و کوشش نمود / کز آن سنگ خار راهی برگشود
گذشته از زیر پیکره ی صخره ی من
تا گذشته باشد از من صخره سوی سر بالایی زمین و زمان و
رسیده باشد – شاید – به آینده
که در شمال 1377 واقع است و واقع نیست
نیست ، چون که از آن سوی قطب دوباره به سمت جنوب 1310 می رود
تا باز
از زیر هزارها من صخره عبور کند
و دور بزند هزارها 1377 را
زنی که از جنوب و شمال 1310 و 1377 عبور کرده ، در میانه راه
هزارها بار مویش را
در آبهای کهنه و
نوزاد برهنه کرده گرچه روسری مشکی دارد حالا
هزارها ماهی پیر کوچک را برخیزانده
پوده های باستانی برکه ها
هزارها شاعر مرده را رستاخیزانده از هزار گورستان
گاهی گورستان و گاهی گلزار و
حالا پارک و فردا
زنی که از شمال 1377 آمده
یک بار در جنوب 1310
مرا
ملاقات کرده گذشته ز من صخره
تا دوباره برسد به صخره ی من به سنگ آخری من
که از کناره اش همیشه علف های سبز سیراب بر می خیزد از آبیاری گریه ها

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1398 ساعت: 19:22