بس سالهایی که بیهوده بیهوده بودیم
بس کوچه هایی که تا هیچ پیموده بودیم
دلها به اندازه خنده ی کوچکی بود
دل را در آرامشی پوچ فرسوده بودیم
بر چشمهامان گذر داشت خوابی هزاره
ای کاش آن روزها را نیاسوده بودیم
ای کاش فواره ی روشن جستجو را
با خاک خیس تغافل نیندوده بودیم
دلها به زیر غبار غریبی نهان بود
ای کاش آیینه ها را نیالوده بودیم
موسیقی چشمه ها را شنیدیم، رفتند
وقتی که آن سوی تنهایی آسوده بودیم
تجریش، تهران، 15/3/1362
شعر نو...
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 136