من و راننده تاکسی

ساخت وبلاگ

من و راننده تاکسی امشب داشتم از بیرون برمیگشتم خونه
سوار تاکسی که شدم موقع پیاده شدن
دو هزار تومانی به راننده دادم
پول خورد نداشت
باید هزار تومان برمیگردوند
گفت چیکار کنیم ؟
بهش گفتم نمیخواد بقیش باشه
فقط بجاش یک روز سیگار نکش
راننده با این حرفم خیلی خوشحال شدش
گف عمو جان این پول رو بگیر
کرایه نمیخواد بدی ولی قول میدم دو روز سیگار نکشم

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1395 ساعت: 10:44