1- شعر:
(بغض گرگ ها)
دنیا
آبستن من بود
و چه دردی می کشید
دردی هزاران ساله
به تاریخ هزاره ام
که هوایت را
پیش از اینها داشتم
پیش از آنکه
هستی
به آغوشم کشد
پیش از تمام قبله ها
و چهار شهر مقدس
که هنوز پی رمه می دویدند
پیامبران اورشلیم
پیش از بغض نجیب گرگ ها
آکنده از
یعقوبانی که
می دیدند
پیش از
آخرین سرباز "آشویتس"
پیش از...
بگذار شاعرانه تر بگویم
پیش از
شروع پروانه ها
از جاده ی ابریشم...
- لادن آهور
- مرداد 1398
2- بحث:
گرگ در ادبیات جهان هم به عنوان نمادی مثبت به کار رفته و هم نمادی منفی. به عنوان مثال:
1- در ادبیات عرفانی ما نماد ( نفس و مردم گرفتار نفس ) و بنابر این نشانی منفی است.
علت این نمادسازی این بوده که گرگ تنها حیوان شکاری است که اگر به گله حمله کند؛ سعی میکند تمام حیوانات گله را بدرد گویا از این کار لذتمیبرد و یا میخواهد برای فردای خود هم چیزی ذخیرهکند حال آن که سایر حیوانات شکاری معمولا به اندازهی خوراک خود از جانوران میکشند و به بقیه آسیب نمیزنند. این رفتار گرگ به حرص و آز و طمعورزی و جهالت در نفس انسانی تعبیر شده و از آن جا که وقتی چنین نفس بر انسان مستولی شود رفتاری تهاجمی و نابودگر مانند گرگ دارد یعنی تا تمام نیکیها زیباییها اعمال حسنه و توشه ی آخرت فرد را بر باد ندهد دستبردار نیست؛ از نماد گرگ برای نشاندادن( مردم گرفتار نفس) استفادهشدهاست.
مثال:
- تنت چاهی است جان در وی فتاده / ز (گرگِ نفس) از سر پی فتاده ( عطار)
- به حیلت، گرگ نفست را زبون کن / برآی از چاه، او را سرنگون کن ( عطار)
- این کالبد جاهل خوشخوار تو گرگی است/ وین جان خردمند، یکی میش نزار است ( مولوی)
- گرگ درنده ست نفس ما یقین/ چه بهانه می نهی بر هر قرین ( مولوی )
2- در ادبیات سیاسیِ اغلب فرهنگهای جهان، گرگ نماد افراد خونخوار و ظالم و بنابر این باز هم نشانی منفی است. علت کاربرد این تمثیل و نماد نزد جهانیان باز به همان رفتار طمع ورزانه و خونخوارانه ی گرگ برمیگردد و همچنین به این که گرگ جانوری است با شامه ی بسیار قوی که معمولا در اول صبح به گله حمله میکند چون در این هنگام سگهای گله خوابند و غافل از هر نوع خطری. ادبیات سیاسی جهان با استفاده از این نماد به هوشیاریِ (از نوع مکّاریِ) ظالمان در زمان خواب و غفلتِ مردمان، بهره ی بسیار بردهاست. کوپر، گرگ را مظهر زمین، شرّ، درندگی و بلعندگی مینامد و همین چهار خصوصیت برای چنین کاربردی از گرگ در ادبیات سیاسی جهان کفایتمیکند.
3- اما در ادبیات عاشقانهی جهان، گرگ نمادی مثبت است چرا که گرگ با همهی خشم و خشونتش، وفادارترین موجودات به جفت خویش بوده و به تعبیری موجودی بسیار رمانتیک است. گفته میشود زمانی که گرگ جفت خویش را از دست میدهد تا حدی خشمگین میشود که می تواند یک شیر را هم از پای درآورد. افسانههای آذری بهخصوص به این زمینه بسیار پرداختهاند که یکی از معروفترین آن ها داستان دو دلداده است که در اثر حسادت جادوگر تبدیل به ماه و گرگ میشوند و از آن پس است که گرگ ( پسر) برای دیدن ماه ( دختر) روی صخرهها می رود و عمیقترین زوزهها را میکشد. همچنین در کتاب زنانی که با گرگها میدوند- اثر کلاریسا پینکولا استس – کهنالگوهایی از زن وحشی میبینیم که به قرابت روانی زنان و گرگها میپردازد از جمله احساسات و نیز شهود بسیار قوی، توانایی عظیم برای تحمل، فداکاری، ایثار و عشق به همسر و فرزندان در عین بازیگوشی، کنجکاوی و سرزندگی. که این کهنالگوها نیز الهام بخشِ بخش عظیمی از ادبیات عاشقانهی جهان است.
4- در ادبیات حماسی جهان نیز در برخی فرهنگها از جمله در ادبیات ترکی، گرگ نمادی مثبت است. چرا که گرگها تا آخرین نفس مبارزه میکنند؛ هرگز به گروه همنوع خود خیانت نمیکنند؛ هرگز بدون نقشهی قبلی به شکار نمیروند و فریب دشمن یا حریف را هم نمیخورند و به این سادگیها به دام نمیافتند. این رفتارها به اضافهی اسطورهها و افسانههای مربوط به شکلگیری هویت ملی ( مثلا این که آچینا – اولین خاقانِ ترکهای آسمانی – از یک ماده گرگ خاکستری زادهشدهاست؛ یا پرستش گرگ در گلهبانان اولیه که با خواندن اوراد جادویی به گرگها التماس می کردند که به گلهی آنها کمتر آسیب برساند ( در آسیای مرکزی)؛ یا لقب گرگ سفید برای روسای قبایل سرخپوستی در آمریکا و ...) باعث میشود که به عنوان تمثیل و نمادی مثبت در ادبیات حماسی این فرهنگها به کاربرده میشود. در دوره ی ساسانی نیز گرگ به عنوان نماد افراد نظامی به کار می رفته و به همین دلیل در دفینهیابی نشان گرگ گاه نشان وجود یک جوخه ی نظامی است. و معمولا گنجی در حوالی آن اگر باشد؛ آغشته به سمهای قوی بوده و بیشتر بوی مرگ میدهد تا ثروت. در ادبیات حماسی فارسی از جمله شاهنامه البته گرگ همچنان نمادی منفی است و تمثیل گرگ، بنمایههایی چون اهریمنی بودن، مردارخواری، تیرگی و سکونت در غار یا جهان زیرین را دارد که البته اهریمنی بودن از متون پهلوی چون ارداویراف نامه و نیز متون باستان چون اوستا میآید.
5- در ادیان و مذاهب و مکاتب و به تبع آن ادبیات مذهبی جهان نیز گرگ جایگاه ویژهای دارد که بسیار مفصل است. یکی از مشهورترین داستان های مذهبی، مربوط به گرگ یوسف است که بر خلاف سایر حیوانات - به فرمایش امام صادق ع - یکی از سه حیوانی است که وارد بهشت میشوند( دو حیوان دیگر سک اصحاب کهف و الاغِ بلعمِ باعور است). گرگ یوسف، مظهر بی گناهی، پاکی و نجابت و در عین حال مظلومیت در غربت است. این تعبیر حتی وارد ضرب المثل در فارسی شده و گرگ یوسف، به عنوان مثل برای افرادی به کار می رود که متهم میشوند به کاری که هرگز مرتکب نشدهاند و به همین دلیل است که شاعر در این شعر در دو جا بر بغض و بغض نجیب این گرگ تاکید میکند یکی عنوان که جان مایهی اثر است و یکی بند یعقوبانی که میدیدند؛ که برای اشارهی دقیق به تمثیل مورد نظر و پیشگیری از سردرگمی خواننده در دستیابی به نماد گرگ از میان این همه تمثیل ادبی در مورد آن است. البته این بدان معنا نیست که شاعر به صور دیگر تمثیل گرگ در ادبیات جهان نظری نداشته است چرا که این شعر:
الف- به استناد بند 1 و 2 و3 می تواند تعبیر اسطوره ای و کهن الگویی و حماسی داشته باشد. شاعر با بیان این که دنیا با دردی هزاران ساله آبستن او بوده؛ خود را در جایگاه اسطوره و حماسهساز قرار میدهد.
ب – از آن جا که شاعر شعر زن است؛ به تعبیر همین سه بند و بخصوص حضور کلمات زنانه مانند آبستنی و درد آبستنی می توان کهن الگوی زنانگی را (مطابق آن چه در مورد متن کتاب زنانی که با گرگها میدوند) گفتهشد؛ به عنوان نماد قدرت عشق و ایثار به عنوان الهامبخش و نجاتدهنده ی جهان -به زعم شاعر – تعبیر کرد که وجهی از فمنیسم در آن است به این اعتبار که من ( زن) نه تنها موجود دومین و پست نیستم؛ بلکه موجود آخرین و تکاملدهنده ی جهان هستم.
ج- به استناد بند 4 و 5 این شعر درونمایهای مذهبی نیز دارد که توضیح مختصری از آن دادهشد. در این جا بد نیست به یک نکته ی زبانی هم اشاره کنم . واژه ی( اورشلیم) به عنوان یک واژه ی ساده، عبری نیست اما وقتی وارد زبان عبری شد به دلیل آن که به عنوان یک واژه ی مرکب، معنادار بود ( اور+ شلیم= شهر صلح و دوستی )؛ به همین صورت پذیرفته و مصطلح شد. این واژه، طعنهی برّانی به فجایع جهان امروز ( قرن های 20 و 21) دارد.
د- این متن به اعتبار آن چه در بند ج گفته شد و نیز حضور بند آشویتس در شعر، نقدی سیاسی و کلان نیز به جهان دارد ( با اشاره به کشتار بی گناهان در اردوگاه کار اجباری نازی ها ).
ه – و اما به استناد بند دوم و بند آخر، و نیز در پیوستگی کلِ مطلب، متن شعر نهایتا عاشقانه است.
3- نتیجه گیری:
بنابر آنچه گفته شد؛ نماد گرگ در این شعر از یک زاویهی دید، با ویژگیهای مثبت تمثیل گرگ در ادبیات جهان کاملا مرتبط است و از یک زاویهی دید دیگر،چنان به کار رفته است که مظلومیت گرگ را در ویژگی های منفی که به این حیوان در ادبیات و فرهنگهای مختلف جهان نسبت داده میشود ( و در حقیقت ویژگی های منفی خود انسان است)؛ نشاندهد و به این جهت علاوه بر ابعاد اشارهشده در متن( از جمله وجه غالب عاشقانگی و ...)، جنبهی معرفت شناختی نیز پیدا میکند و نوعی نگاه عرفانی را نیز البته با تغییر فریم و قاب ذهنی آن به معرض نمایش میگذارد.
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 280