تحلیلی شناختی در شعری از سعید رستمی

ساخت وبلاگ
o مقدمه:

با درود به دوستان،

مطلب زیر قصد دارد شعری از سعید رستمی را مورد بحث و بررسی قرار دهد. اگرچه سابقه ایشان در هایکو سرایی است و این شعر نیز هایکوست؛ من این موضوع را در فرم مورد توجه قرار نداده ام و تنها به سه بخشی بودن ساختار اشاره کرده ام. همچنین تصویر را نیز در تحلیل دخالت نداده ام. علت آن است که موضوع و مساله ی این تحلیل، در واقع بررسی نقش ویژگی های صوری و معنایی شعر در تاثیر پذیری مخاطب از آن می باشد. رویکرد تحلیل، شناختی است بنابراین اصطلاحات به کار رفته در این متن از جنس شناختی هستند به عنوان مثال دربخش پایانی تحلیل معنایی، اصطلاح شناختی" ناسازگاری فریم با مفهوم" ممکن است ما را یاد اصطلاح " آشنایی زدایی" در تحلیل و نقد رایج ادبی بیندازد. نمی توان گفت این دو دقیقا یکی هستند و در واقع هم نیستند اما همپوشانی بین این دو مفهوم وجود دارد.

با این مقدمه به سراغ شعر می رویم:

o شعر:

جاده می گذشت
بی هیچ توقفی
از کنار سرو.

- سعید رستمی

o بحث:

1- فرم :

- در این شعر کوتاه با یک ساختار سه بخشی رو به رو هستیم
- اما فقط یک گزاره داریم که در سه بخش ارائه شده است.
- اگر بخش دوم یا حتی فقط کلمه " هیچ"را حذف کنیم وزن عروضی داریم: "جاده می گذشت از کنار سرو"/ "جاده می گذشت/ بی توقفی/ از کنار سرو".
- اگر به لحاظ آوایی به واژه ها نگاه کنیم از 23 همخوان ( صامت) فارسی 18 همخوان و از 6 واکه ( مصوت) 5 واکه در متن شعر حضور دارند. بیشترین بار وزنی روی واکه های ( ای) و ( اَ ) است. همخوان ها از نظر شیوه ی تولید پراکندگی یکسانی دارند. انسدادی ها، سایشی ها، خیشومی ها روان ها و مرکب ها: از هر پنج گروه، آوایی به عنوان نماینده در این کار هست. از نظر جایگاه تولید هم کاربرد بخش های مختلف اندام های تولید پراکندگی یکسانی دارد همین طور از نظر ارتعاش تارهای صوتی یا عدم ارتعاش آن ها. این در حقیقت نوعی تجمیع است و به کارگیری همه ی انواع، یا حد اکثر" صداها". در مورد واکه ها ( ای) و (اَ) به یک اندازه ( هر کدام 5 بار) به کار رفته اند یعنی میزان بسته بودن و نزدیکی دندان ها به هم با میزان باز بودن کامل دهان و حد اکثر دوری دندان ها و آرواره ها از هم یکی است. تاثیر روانی مجموع ویژگی های گفته شده شاید زور آزمایی دو نیروی " فشار" و" رهایی" باشد.
- به لحاظ دستوری یک گزاره ی کامل داریم با دو قید یا دو مشخصه :
الف - بی هیچ توقفی.
ب – از کنار سرو
- زمان فعل ماضی استمراری است که نمودی ناقص دارد و برشی تمام نشده از زمان روایت را نشان می دهد.
- به لحاظ فرمت، ما ساختاری روایت گونه / گزارش گونه داریم. حضور راوی به عنوان توصیف گر به گزاره وجهیت پذیرش می دهد.

2- معنا :

جاده می گذشت
در این جا با یک استعاره رو به رو هستیم چون جاده ثابت است استفاده از اسم مکان " جاده" به جای "ما که در حال حرکت هستیم" یک استعاره ی رایج و آشنا ست و شاید ما روزی هزار بار از این استعاره ها به کار ببریم البته جاده می تواند کنایه ای از زندگی نیز باشد چرا که ما معمولا زندگی را به سفر تشبیه می کنیم و سفر با جاده در ارتباط متداعی است. اما به جز این، چه چیز باعث می شود که این گزاره در این جای خاص، خاصیت شعری پیدا کند؟

الف) دیدن :

این گزاره، روایت گر است. کسی که روایت می کند خودش (دیده) یا به هر طریق (درک کرده) که جاده می گذشت. کیفیت این گذشتن و سرعت آن و زاویه ی دید خود، و حضور سرو ، و تداوم حرکت و مطالب دیگری را که در بخش های دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ گزارش می کند.

ب) ترسیم طرحواره

در این جا یک طرحواره ی مسیر ترسیم شده است. مسیر دارای جهت است. مسیر با مفهوم زمان در ارتباط است. ما مکان را نسبت به زمان می سنجیم. راوی در یک نقطه از زمان و مکان ایستاده است که می بیند: عبور جاده از کنار سرو چقدر سریع است. بی هیچ توقفی. یعنی چیزی جاده را از این گذشتن سریع
باز نمی دارد. به راحتی عبور می کند. به سرعت.
آیا این سرعت گذشتن، تداعی روانی برای ما ندارد؟

ج) تداعی روانی:

چیزی ثابت است و چیزی بی توقف از کنار آن می گذرد. آیا این،
حسی از بی توجهی جاده به سرو را در ما بر می انگیزد؟
آیا حسی از ناتوانی سرو در برابر گذشتن و عبور جاده را القا می کند؟
آیا به لحاظ عاطفی حسی از تنهایی، غربت و احساساتی مشابه را در ما ایجاد می کند؟
آیا ما ( خود) مان را جای "سرو" می گذاریم و "جاده" برای ما ( دیگری) است؟

د) قاب ( فریم)

ما در چند فریم می توانیم این اثر را ببینیم:
- قاب تاریخی.
برای ناریخ زمان بسیار سریع می گذرد. شاید یک قرن برای تاریخ کمتر از یک چشم بر هم زدن باشد. و تاریخ در بسیاری از موارد بی ملاحظه و بی مراقبت از کنار انسان های درگیر رویدادها می گذرد.
- قاب فلسفی:
عمر انسان مثل برق و باد می گذرد . بی توجه به خوب و بد و زشت و زیبا از کنار احساس ها و تعلقات آدمی می گذرد.
- قاب نمادی:
سرو به عنوان نماد آزادگی، پایداری و استقامت.
در این قاب علیرغم گذشتن جاده از کنار سرو، سرو همچنان پا برجا و با صلابت می ماند. جاده می گذرد سریع هم می گذرد بی توقف هم می گذرد اما سرو را خم نمی کند و با خود نمی برد.
- قاب سیاسی:
سرو از روزگاران دور نماد ایران بوده ، در نقش های برجسته ی تخت جمشید ما سرو را می بینیم. در حاشیه ی پارچه های ترمه، جقه سرو خود نمایی می کند. سرو ، درختی است که زرتشت به دست خود کاشته است. اگر سه قاب قبل را با هم تلفیق کنیم به یک نگاه سیاسی می رسیم که دوران ها با همه ی سرعت ( و طوفان هایشان) گذشته اند و می گذرند از کنار این سرو ( ایران) اما این سرو ثابت و پابرجا است و این دوران ها هستند که می گذرند.
راوی بخشی / برشی از این گذر (گذار) را ( دیده = درک کرده ) است که روایت می کند.
در این جا این توضیح لازم است که با آن که هیچ حرفی از ثبات سرو به میان آورده نشده به سه دلیل این ثبات ادراک می شود.
اول این که پایداری، ماهیت و سرشت نمادین سرو در ذهن ما است. یک کهن الگو است.
دوم این که درخت ها حرکت نمی کنندو ما این شناخت را از جهان خارج داریم.
سوم این که وقتی در ساختار سه بخشی ، عبارتی در آخرین بخش می آید؛ کانون توجه و تمرکز شاعر به لحاظ ساختاری در آن بخش است یعنی تاکید گذاری روی " از کنار سرو" است و به این ترتیب " گذشتن جاده " علیرغم قدرت و سرعتش در گذشتن به پس رانده می شود..

ه) ناسازگاری فریم با مفهوم:

معمولا و به طور طبیعی بین فریم و مفهوم ناسازگاری وجود دارد. در این شعر به زعم من از این پتانسیل خوب استفاده شده است.
در مفهوم سازی ما از طرحواره ی مسیر حرف زدیم و گفتیم که جاده بی هیچ ملاحظه و توجه و نیز به سرعت و بی هیچ توقفی از کنار سرو می گذشت و این گزاره تداعی روانی برای ما دارد.
شاید نوعی دلتنگی و غربت و تنهایی.
اما در تلفیق فریم ها گفتیم تاکید بر ثبات و ماندن سرو است.
این ماندن را چه مثبت قضاوت کنیم یعنی پایداری و آزادگی بگیریم و چه حتی منفی یعنی بی حرکتی، بی تفاوتی در برابر اراده ی جاده مبنی بر رفتن و بردن ؛ در هر دو حالت جهت شناختی ما مخالف یا متفاوت با جهتی است که در طرحواره سازی داریم.
ممکن است این سوال برای ما مطرح شود که چرا این احتمال یعنی احساس ثبات و پایداری را در همان بخش تداعی روانی مطرح نکنیم؟
یک پاسخ می تواند این باشد که مفاهیمی نظیر پایداری و مقاومت و استقامت و ... کنش ها یا بهتر بگوییم واکنش هایی هستند در برابر فشارها و تنش ها مثلا همین عبور بی توقف و سریع جاده . این ها احساس یا ویژگی روانی نیستند. پاسخ دیگر این که، این مفاهیم با جهان بینی، زاویه دید، طرز تلقی، قدرت و دانش ما در ارتباطند در حالی که ما با هر جهان بینی و طرز تلقی، می توانیم دچار – مثلا- حس دلتنگی یا غربت شویم. بنابراین در این موارد ما با فریم رو به رو هستیم و نه با تداعی روانی.

به هر روی، این عدم سازگاری یک چالش ذهنی و یک تجربه ی جالب در ذهن ایجاد می کند که به زعم من این موضوع باعث تاثیر گذاری این شعر می شود. همچنین من شخصا قدرت قاب ها و تلفیق آن ها را در این شعر بیشتر از مفهوم استعاری گزاره می بینم و فکر می کنم می توانم بگویم که این شعر بیش از آن که یک کار (مفهوم بنیاد) باشد؛ یک کار(فریم بنیاد ) است چرا که علیرغم رئال بودن، باعث می شود خوانندگان دانش خود را از تاریخ، فرهنگ، فلسفه، سیاست، نماد و .... به هنگام خواندن آن فعال کنند.

3- جمع بندی:

در این متن، سعی شده است شعر جناب رستمی فارغ از این که یک هایکو ست و نیز فارغ از تصویر همراه؛ به طور کلی در زیر مجموعه ی شعر های کوتاه با ساختار سه بخشی و از منظر شناختی بررسی شود.
این بررسی در دو بخش فرم ( آوایی و دستوری ) و معنا ( در پنج بخش دیدن، طرحواره سازی، تداعی روانی، قاب های ذهنی و در نهایت ناسازگاری فریم با مفهوم ) ارائه گردید. نگارنده بر این باور است که در بخش فرم، پراکندگی مناسب آوایی و استفاده از ظرفیت روانی آن ها و نیز استفاده از ساختار روایی/ گزارشی ) و در بخش معنا ( فریم بنیاد بودن و استفاده از پتانسیل ناسازگاری بین مفهوم و فریم) می تواند بیش از سایر عوامل در تاثیر پذیری مخاطب از این شعر موثر باشد.

با درود و سپاس فراوان

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 287 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1398 ساعت: 3:02