بیا برگردیم بهشت
من از زمین می ترسم
گرگ اعصاب هر شب زوزه می کشد
اینجا دختران هرزه ی شب، به زمینی ها چشمک می زدند
و هر شب تکرار حسادت ماه را از این پایین می بینم
اینجا گریۀ عشاق بوی اشک تمساح می دهد ..
و نگاه های زهرآلودشان چون نیش کژدم سمی و کشنده ست.
من روی زمین انسانهایی می بینم زالو صفت،
چسبیده به تنِ عشقی نافرجام و خونش را حریصانه می مکند.
مار صفتانی می بینم که فریبنده تاب بر اندام دارند و با زبان گزنده عشوه ؛ نیش می زنند احساس آدمیان ساده دل و تشنه محبت را.
گربه صفتانی دیدم بی حیا ،که بی اجازه سراغ دیزی سربسته همسایه رفته اند.
گرگ های میش نمایی، که گویی خیاط خیانتکار روزگار؛ لباس میش دوخته بر تن این گرگان دو پا.
دیگر نمی خواهم بگویم چه می بینم
زمین جای قشنگی نیست
فقط !
بیا برگردیم بهشت
من از اینجا می ترسم.
با احترام صبور//اسفند 94
- - , .
شعر نو...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 292