بیچاره دلم در تب دیدار تو گم شد
هر لحظه و آنم که به انکار تو گم شد
دل برده دلت از دل دیوانه ی غافل
مرا آتش بزن...من سوختن را دوست مى دارم
من از ققنوسها آموختن را دوست مى دارم
به شب آويختم فانوس
اين ريل هميشه موازي است !
كمي زنگ زده
اما
موازي ،
ايستگاهي در ميان نيست ، رطوبت و جلبك ، چنار
روزهای رفته را
نگاه نمی توان شست
تا شبدر این خاطرت
یونجه پشمانی من است
بذر این حماقت
آخرین تصوی
در تقبیح این روزهای سکون
چشم ها نمیمیرند
و خاطره ها ی سکوت و عبور
راوی این روزهای نمور
برای آی
دلي خون از جهان زرد داريم
به اين دنيا نگاهي سرد داريم
كرج! بس كن تو ديگر لرزه ات را
كه ما در حد
تفهیم می شوم عشق را
با لبخند نگاهت
چه ساده در نگاه آفتاب پرواز کردیم
و چه ساده تر
آسمان نگاهت
ش
خانم بخر.. بخر آقا.. حراج شد
گل های خاطره، یکجا حراج شد
░
میان بستری از خاک، خوابِ من خوش باد
به سر رسیدنِ فصلِ عذاب من خوش باد
چه قدر خسته ام از روزگا
تکه ابری ازبهارم
زمستان ها...
گوشه کنارآسمان...،
بغض سنگینی درسینه دارم
سبزه زاران شاهداند
با
پری چهره
*********
آهای
پری چهره
دل شیدایی
من را
با سکوتت
سلاخی نکن
جغرافیای
احساس
این جه
انکار
تا کجا باید غلط پنداشت این افکارها
تا کجا باید فراری شد از این انکارها
می فریبد این بی
« بچّه زمستون اومد»
=============
بچّه زمستون اومد
برات یه مهمون اومد
برفهای زیبای اون
تو دشت
فريب دل مار از افعى است
قضا از شبي نكهتي نفعي است
.
كمك حال شيطان قضايي قدر
ز قصه دو تا موش بد و
اگر کوهی ز غم در سینه داری
مبادا نزدِ هر کس بر لب آری
تراز گهواره
درکُشندگی دیرپا
به دستان چرخشی ناز
اینجا پیوند نژادی گُسسته و برهنه،
بومرنگ برانگیخ
صد فتنه نا ثواب کردی تو چرا
این جامعه را خراب کردی تو چرا
امروز بر زیان ما چرا میکوشی
آینده ما خ
می ترسد افرا
باد می پیچد، نمی بیند.
شبی تاریک-
_______هیچکس نیست، پیدا
صدای برگ سرو-
_______می
.مشهد الرض
*************
.
.
تا مُهر تو ویزای زیارت، بنموده
پایم به خیال حرمت صبر، ربوده
یک شب این طرح نگاهم به دلت میشیند
آخرین شوق گناهم به دلت میشیند
نیست حتی به جنون واری من حالِ کس
آیا صدای ِ من به شما می رسد هنوز؟!
بعد از تمام ِ خسته شدن ها و خودسری
من هستم آنکه چشم به دیدار ِ
ایران
قلب ماست !
و باید
عماره ها را در مسیرش داد ،
و آنگاه
دلتنگی ها را از او گرفت
و به کوهِ
بر که پناه گو برَد،رانـــــــــده زِ بارگاهِ تو، ؟
کاین خسِ راه تو منم،مانــده یِ بی پناهِ تو..
رویِ زمین را بوسه زد برفِ سپید
وقتی زمستان آمد و بهمن رسید
بر رویِ شاخه های نازک درخت
خونِ دلِ یا
بنگر...
اشک هایم را ببین
دل شکسته..! نه
دل مرده ای اینجاست
اشک مرده را خریداری هست.؟
مرده را د
نیامدی ، سر ِ این غصه باز می ماند
نگاه منتظرم در حجاز می ماند
نیامدی ، سر عُمرم فرود آمده
یادمان رفته که شب ها به چه زجری طی شد!؟
پس چه شد رأیِ تو برگشت و بهارم دی شد!؟
جنگل مهر و وفا را
مرگم را
در سرزمین تو می خواهم
بی آنکه نامت را بدانم
یا زبانت را خوانده باشم
یا بر شنزار خفته ا
سرم به سجده زدم ...عالمم دگرگون شد
صدای عدل زدم ...حنجرم پرازخون شد
گسستم ونشکستم زدست دشمن دون
و
پشت دیوار سکوت
دست نارنجی احساس در این تاریکی
اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد
کوچه ها پر شده از
وقتی نگاهم می کنی
=======
قلبم به تندی می زند، آهسته نزدیکم بیا
مشتاق دیدارم وَلی، دارند
دوستم نداشتی قبول
بد بودم درست
.....
.....
تنها این را بگو او چه چیزی برایت داشت که من نداشتم
الا ای طالبان شهر پیـران/ شمائيد وارث مُلك دليران
اگرخواهيد كه باشد شهرتان، گل/ هميشه پُرگل وآلاله
کاسه های فلزی و خالی ...
حجم ِ عریانی از قطرات ...
خیسی ِ چشم های مردم ِ چشم ...
لذت ِ درد ِ دل ،
(( مـن پرتقـالـی ام ... ))
تـو ، اهل سـیب و انـاری ،
من ، پرتقالی ام
پس فرق می کند
1
تا وقـتى
عشــق
المـاسِ درخشـانى است
زینتبخش ِ ويتـرينِ رابطـه،
آغازهايـمان را
پايانى جز
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 207