......................

ساخت وبلاگ
پاییز،
بی باران
پایان می یابد
و زمستان
جُز آسمانِ خشکی هایش
که تاریک می شوند؛
جذبه ای ندارد

شب
میانِ بی خوابیِ شاعر
قدم می زند
و ساعت ها
در خیالِ سبُکِ پنجره
به قتلِ عام می رسند

زنجیرِ عکس ها
در همهمه ی شکستِ دیوارها گم می شود
و ماهِ رنگ پریده
در انکسارِ آیینه ...

به جای برف
رنگِ خفیفِ ابتذال
بر کابوسِ درد می نشیند
و جُز
عامیِ بی فکرِ بذله گویی
که مشحون از نجابت و شهامت
بر بام ها می خوانَد:
باور کنید
برفهایتان
باری بر دوش من نبود؛
کسی
چنین مهربان
و چنین فروتن
هوای اندیشه را
لبخند نمی زند...

بیست و سوم آذر ماه نود و شش

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 193 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 13:03