" میراث "

ساخت وبلاگ

" میراث "

شکستم و انکسار نور شدم ، بریدم و نقش سیاهی بر دیوار شدم ، نقش بست

میراث سیاهم بر دیوار خانه ام ، ماند برای تو آرزوهای پشت در مانده و دردهای

بی درمانم که درمانی نیافتم برایشان ، رویاهای در قفس مانده که ندیدم برایشان

پر پروازی چشم باز کردم و خود را میان انبوهی از درد و آرزو و رویا دیدم، با کوچک

و بزرگ شدن سایه ها نیافتم راهم را ، با پا گذاشتن بر روی سایه ها نتوانستم

زمان را اسیر خود کنم و آنها را هم از خود گریزان دیدم ،هیچکس نتوانست

دلیل این همه درد و درهای بسته را برایم ثابت کند ، این میراث گذشته گان

است برای من و میراث ناخوش آیندی که من برای تو می گذارم و تو...

- - , .

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 315 تاريخ : پنجشنبه 29 بهمن 1394 ساعت: 10:15