خطّ جان

ساخت وبلاگ

خطّ جان سلام

مثل نیلوفری که سینه اش آرام روی آب می خزذ، بغضی مدام در جان واژه های من جاری است.

وقتی دلتنگ می شوم هیچ آغوشی پناهم نمی دهد و تمام آیینه ها رو از من بر می گردانند!

در ردیف سایه ی دیوارهای استخوانی پر از شبح، خفته ام که هر لحظه بر تلاطم درونی ام می افزایند.

. . .

چرا شعر، در بستر خشکیده ی جانم تشنه تر، جان می سپارد؟
چرا شعله های گل در دلم زبانه نمی کشند؟
چرا وقتی بهمن سقوط می کند، فقط آرامش مرا می برد؟

. . .

اگر روزی چنگ دلم ناله سر دهد:
پر از لرزه های تنومند دلهره، ترس، خشم و فعان است.

. . .

کدام جان را سراغ دارید، روزی هزاران حرف گفته و ناگفته به شیوه ی شعر، او را بخراشد؟
مگر" یک دل" چقدر گنجایش دارد؟

.

من:
بنده ی طبع بر آشفته ام نمی شوم، چون در خواب های تیره ام، شعله ی رخ تو پریده است!
-ای شعر نو-

- - , .

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 301 تاريخ : يکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت: 23:03