جز عشق ترانهای در این دفتر نیست
وقتی قطار رباعی به ایستگاه شمال و شهر زیبای بابل میرسد زنی با تمامقد مهربانی به میزبانیاش میآید و او را با تمام احساس در کنار دریا به آغوش میکشد دریایی که همواره صدای تلاطم امواجش مصرعهای زیبایی رباعی را در هم نوردیده است.
یکخانه به وسعت دو دنیا هستی
یک واژه و بی حدود معنا هستی
هنگامه طلوع خورشید صبحگاهی به سراغ رباعیات کتاب «پروانه دلش به عشق عادت دارد» میرویم و با نگاهی انتقادی آنها را بازمیکاویم. رباعیات صدیقه محمد جانی لبریز از احساس و عاطفه و عنصر خیال و موسیقی درونی هستند. به همین دلیل از قابلیت زمزمه پذیری بالایی برخوردارند و میتوان آنها را بارها خواند و از تکرارشان خسته و دلگیر نشد. این یک مزیّت است برای شاعری جوان است که گام در راهی نهاده که در ارتباط مستقیم با عامهی مردم قرار خواهد داشت. او وزن و قافیه و سایر موارد شعر کلاسیک را به خوبی میشناسد و درک کرده است و میداند که چگونه از پسکار بر بیاید یعنی حرفش را طوری بزند که هم شاعرانه باشد و هم زیبا و جذاب و زمزمه پذیر.
در متن منی ؛ حاشیهای دیگر نیست
بیحاشیه قصهام ملال آور نیست
هر لحظۀ من سپید مشقی از توست
جز عشق ترانهای در این دفتر نیست
صدیقه (نسیم) محمد جانی همواره سعی میکند از کلمات و واژگانی اصیل استفاده کند که سابقه و زمینهای در شعر کلاسیک فارسی دارند تا در آن ساخت کلاسیکی که برگزیده است، خوب جا بیفتند و مخاطب احساس نکند که یک وصلهی ناجور هستند. این کار با توجه به زبان رباعیات که بین شعر کلاسیک و امروز در نوسان هستند، گاهی میتواند مشکل ساز بشود اگرچه این موارد بسیار اندک هستند و او توانسته شعرش را از این عارضه حفظ کند دیگر اینکه سادگی و روانی در شعر او بهگونهای است که از اشعار میتوان چندین برداشت عارفانه و عاشقانه داشت؛ یعنی لایههای معنایی زیرین شعرش ژرف و عمیق است و گاهی میبینیم که در سطح حرکت میکند و با این کار شاعر خواسته است به راحتی و در قالبی آهنگین و زیبا، حرفهایش را بنویسد این مسئله را میتوانیم محصول شناخت و پختگی و تجربهی شاعرانهی او بدانیم اگرچه او ذاتاً شاعر است و مثل آب خوردن، رباعیات پر از احساس و عاطفه و موسیقی و آهنگ میسراید و این وجه بارز اوست. نظیر رباعی زیر...
دل در تب و تاب انقلابی شدن است
سرخ است ولی در پی آبی شدن است
شبهای سکوت اگرچه طولانی و سرد
ماهیت عشق، آفتابی شدن است
البته در وجه دیگر که همان عمق و لایههای معنایی و ژرفای اشعارش میباشد، باید منتظر رشد و شکوفایی او در آیندهای نزدیک باشیم؛ اگرچه در بسیاری موارد، به این وجه نزدیک شده و رباعیاتی زیبا و جذابی سروده است. نظیر رباعی زیر ...
این خاک پر از جوانههای سخن است
در هر طرفش پرندهای نغمه زن است
فرصت بدهیم تا معطر بشوند
تقدیر تمام غنچهها،گل شدن است
از نکات بارز این رباعیات میتوان کاربرد وسیع آرایههای آدبی و تشبیهات زیبای شعری،توجه ویژه به مظاهر طبیعت و مسائل انسانی و اجتماعی نام برد به خاطر گستره واژگانی که شاعر به کار میبرد تنوع ادبی و موضوعی در رباعیات این مجموعه نفیس بوجود میآورد و همین یک امتیاز مثبت برای این کتاب به حساب میآید چرا که سببساز تنوع در موضوعات رباعیات شده است.
در طول خوانش اشعار میتوان دریافت شاعر از نوعی دوری رنج میبرد و هنگامه حضورش در بارگاه حق و دیدارش با بزرگان معرفت از این درد رها میگردد و همین سببساز سرایش اشعار آیینی بسیار زیبا میشود. در این خصوص میتوان گفت: هنگامه رسیدن شاعر به معبود خویش است که عشق با تمام جوانبش در شعر او ظهور مییابد. نظیر رباعی زیر که نمونه بی همتای بلوغ شعری شاعر در این مجموعه است.
آن منتظر کبیر برمیگردد
یک جمعۀ بینظیر برمیگردد
با سیصد و سیزده نفر اقیانوس
با عشق به این کویر برمیگردد
اما مهمترین نکته ظهور خلق و سرایش چنین اشعاری تحول ذهنیت شاعر است که مسیر درست را برای بیان احساسات و دیدگاهش در مییابد که یافتن این نکته در توسل شاعر به اشعار آیینی است که نیمی از پرده سخن شاعر را در این کتاب در برمیگیرد اما نیم دیگر را میتوان در سرایش اشعار عاشقانه شاعر دریافت. محمدجانی با خلوص تمام عشق را به تصویر میکشد. شاعر همواره در جایجای سطور شعرش بیپرواست. رباعیات به واسطه محتوا گرا بودن دارای چند بُعد هستند که همین امتیاز مثبتی است برای شاعر با اینهمه تأثیر اندیشه و تفکر زنان و پستمدرنیسم را در شاعر نمیتوان نادیده گرفت آنگاه که چون خیام فلسفه خلقت انسان را میسراید. نظیر رباعی زیر که بعد فلسفی زندگی انسان را به چالش میکشد...
بر خاک به ذکر «ربنا» افتادیم
انگار که بر عرش خدا افتادیم
یک چاه عمیق شد پر از عقرب و مار
آن نقطه که از خدا ، جدا افتادیم
به هرحال رباعیات صدیقه محمدجانی بخشی از ادبیات و شعر مازندران و شعر زنان جامعه شهر زیبای بابل هستند که میتوانند برای خودشان جایگاهی بیابند یا حداقل مقدمهای برای ماندگاری این شاعر جوان و خوش آتیه باشند. چراکه شاعران اندکی هستند که در مازندران به این قالب توجه کردهاند یا اگر هم اثری دارند، هنوز به چاپ نسپردهاند. با آرزوی رشد و تکامل شاعرانگی در زبان و بیان او!
لازم به ذکر است بدانیم کتاب پروانه دلش به عشق عادت دارد با تیراژ 1000 نسخه از سوی انتشارات اِریترین اواسط اسفندماه 94 وارد بازار کتاب خواهد شد. سخن کوتاه کنیم و برای آشنایی بیشتر با این شاعر جوان و سرزنده و سبک شعریاش چند رباعی را با هم بخوانیم...
***
بین من و تو فکر غلط فاصله بود
با هم بودیم و خط به خط فاصله بود
یکرنگ نبود آسمانت با من
یک پنجره بین ما فقط فاصله بود
***
هر چند که رنگین پر و خوشآوازید
در بازی روزگار، بد میبازید
با این همه میلِ دلبری، جلوهگری
دارید برای خود قفس میسازید
***
چندی است که در فاصله میفرسایم
از فاصله میکاهم و میافزایم
حالا که به «خود» آمدهام از غربت
آرام به خود بخوان مرا ؛ میآیم!
***
رفتی و اسیر خوش خیالی شدهام
سرسبز در اوج خشکسالی شدهام
دریایی و جنگلی به پایت شد سبز
من نیز نسیم آن حوالی شدهام
جلال صابری نژاد /اندیمشک / 24 بهمن ماه 1394
- - , .
شعر نو...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 252