(۱)- بغض میشه، کلمه میشه اما گره میخوره توی گلو!+ چی؟!- فکر میشه، بیخوابی میشه اما سر میخوره از قلم و نمیریزه روی کاغذ!+ چی؟!- هر شعری که در کلمه جا نمیشه اما نگاه حریفش هست، هر حرفی که معیار نویسی و کتابی نمیشه ولی بیان عامه پسندش، ادیبانهترین شکل زیبا نویسی هست!+ حالت خوبه؟- نه! از کجا فهمیدی؟!.(۲)- کتابها آدم رو عوض میکنند!+ اینقدرام که میگی قادر به اثر گذاری نیستنها!- شاید اثر دونه دونهاشون به چشم نیاد، ولی وقتی در یک بازه زمانی کوتاه، تعداد زیادی کتاب میخوونی، انگار که وسط راه یه رشته تحصیلی جدید افتاده باشی!+ اما کتابهای غیر درسی برای سرگرمیه، وقت پر کن هست، حواست رو از روزمرگی پرت میکنند، آخرش مثل درسای دانشگاهی نمیشه!- زمان رو میبازی اگر کتاب غیر درسی رو فقط به قصد تفریح بخوونی یا کتابی رو انتخاب کنی که فقط بخوای ازش لذت ببری!+ چرا؟!- چون فرصت تغییر کردن و تجربهی زندگی از نوع دیگه رو از خودت میگیری!.(۳)- نظرت راجع به جبر و اختیار میونهی زندگی آدما چیه؟!- بیشتر به افزودنیهاش فکر میکنم، هر چیزی که دایرهی جبر یا اختیار رو بازتر یا بستهتر میکنه!- نرو به حاشیه! دیدگاه کلیت رو بگو، بیخود قصه رو نپیچون، اگه بهش فکر نکردی مجبور نیستی الان جواب بدی!- خب تو بگو، چطور میتوونم به جبر و اختیار در میونهی زندگی آدما نگاه کنم و بعد جزئی و ریز به ریز نگاهش نکنم؟!- ساده است، نظر کلیت رو بگو، توضیحش نده، یک تعریف خلاصه براش بگو!- بلد نیستم به جبر و اختیار، خارج از سلطهی جبر و اختیار قراردادهای نوشته و نانوشتهی خانوادگی، عرفی و اجتماعی نگاه کنم!- یعنی چی؟!- مثلا تجسمم از جبر و اختیار در جهان اطرافم به جنسیت گره میخوره!- ربطی نداره، همه چی به نگرش خودت به زند, ...ادامه مطلب
(۱)- خدا اون روز رو نیاره که آدم تو تنهایی خودش، تنها بشه!+ انیشتین جمله قشنگی داره، میگه زندگیت رو به هدف گره بزن، نه آدما تا احساس خوشبختی کنی!- ولی بیعشق، دنبال بزرگترین هدفهای دنیا هم که بری از درون تهی شدهای!+ خیلی دنیا رو دخترونه نگاه میکنی، باید فارغ از جنسیت، قوی باشی، تو رو باید ببرم پیش دوستم، تا حرفاش رو بشنوی، یه بار بهم میگفت: بخاطر اینکه سالیان پیاپی در هزارههای پیشین زنان غار نشین بودن و مردان برای تهیه غذا شکار میکردن، توانایی فیزیکی زنان تحت تأثیر تغییرات محیطی و عادات زندگی کم شده، وگرنه هر دو در ابتدا به یک شکل توانمند بودن! فکرش رو بکن، دیوانه کننده است!- عشق مرد و زن نمیشناسه، ظرف وجود آدم که خالی از عشق باشه، انگار همیشه گم کرده داره، انگار همیشه یه چیزی کم داره، هیچ جا قرار نمیگیره!+ آدم با عشقم قرار نمیگیره، به هر چی میرسه دلش میخواد برسه به مرحله بعد!- اما به عشق نمیشه رسید، میشه باهاش همسفر شد! بعضی آدمها در عشق خوش شانسترن، شبیه گردشگرا هستند که با یه کوله پشتی برای سفر، به راحتی از هر خاک و دلبستگی که دارند دل میکنند تا به شوق سرزمینهای جدید قدم بردارند، عمر عشق برای بعضی آدمها اما کوتاهتر هست، این معناش رسیدن نیست! همراهی کوتاه مدت و بلند مدته!+ یعنی میخوای بگی در عشق رسیدن نیست؟- در عشق، آدما مثل خطوط موازیاند، اگر شانس بیارن و در یک صفحه قرار بگیرند، همسفر میشن و اگر در یک صفحه نباشند هیچ ارتباطی با هم پیدا نمیکنند!+ پس خطوط متقاطع چی؟! - در عشق، تقاطعی نمیتوونه وجود داشته باشه! گذرگاه نیست، بحث ماندگاریه، قرار نیست آدما فقط یه لحظه به تقاطع هم برسند و بعد دور بشن، قرار بر همراهیه و همراه نداشتن میتوونه شامل زندگی بیولو, ...ادامه مطلب
باران بارید، کوچه ها، خیس شدند... و در این میان، صدای بغض دختری سکوت خانه را ،درهمشاعر:باران ذبیحی, ...ادامه مطلب
ای آنکه در چشمانت خورشید داری به ظلمت کوچه های انتظار پایان ده با گوشه چشمی به تن سرد آب به جهان شنی نوید باران ده ریزش کوه گنه راهت را سد کرده؟ با طوفانت ره ظهور را سامان ده بی تو عالم درشاعر:حمیدرضا طمیمی, ...ادامه مطلب
شهیدِ باورِ آن سروهای بلند دخیلِ معجزه ی گل سرخ خواهم شد این خیال پا به ماه بهانه ی یک عمر سادگی ست برای تمام دروغ های شاعرانه که باور بودن بود همگان، یاورِ آن پندار ِِخاکستر نشین مکرشاعر:مجید ابتدایی, ...ادامه مطلب
این روزا دارم از درد دوریت می پیچم به خودم برای بودن در کنارت من به هر دری زدم تو حالیت نیست به خدا دارن از قلبت بیرونم می کنند دارم تنهای تو بارون قدم می زنم به جون خودت این نبود قانونشاعر:محمد کیا حبیب زاده, ...ادامه مطلب
اگر باران نبود پاییز اینقدر شور انگیز میشد؟ اگر باران نبود اینهمه دفتر از شعر لبریز میشد؟ اگر باران نبود شاعر باز هم عاشق پاییز میشد؟ اگر باران نبود بارش و چتر بی معنا میشد؟ آفتاب هرگز دیگرشاعر:فاطمه افکن پور, ...ادامه مطلب
خیال باران، و تمنای زمین، شبیه من و میراث بجا مانده ی توست، شبیه چیدن یک خواب، از یک غزل، تک واژه ای شد به روی این دست، که بگوید: عشق، تمنای وجود من وشاعر:مرتضی اسماعیلی, ...ادامه مطلب
امشب هوا بارانیست هوا هوای عشق و عرفانیست مطمعنم در بالای آسمان و کف دریا مهمانیست بالا فرشته ها در رقصند پایین صدفها در انتظار قطره ی عشق نشستند هرکس با دلبرش خوشحال و خندان است هستندشاعر:میلاد غریبی زاده, ...ادامه مطلب
شام دیروز دلم پنجه در پنجهء ابریشم و ماه دل به دریا زد و افتاد به راه کوله باری بر دوش جاده ای از احساس صبح امروز به وقت شبنم گل رویید و من و زیبایی میرسیدیم به هم سر پر شور دلشاعر:بابک بهنام فر, ...ادامه مطلب
شب است و دلرُبایی میکند باران سِخاوَت را تداعی میکند باران هوای عاشقی دارد بسی در سر چه زیبا دلربایی میکند باران چه زیباست این شب رؤیاییِ امشب که با عشق آشنایی میکند باران شب است و نالهشاعر:مهین بزرگپور سوادجانی, ...ادامه مطلب
یک عمر غزلسرای باران هستیم ماچشم براه مهر یاران هستیم وقتی که قلم نمی نویسد ای عشق ما غرق غبار کوهسارانشاعر:فاطمه محمدحسن, ...ادامه مطلب
نگاهت را کجای قصه پنهان کردی و رفتی تو رفتی آسمان آبی نشد هرگز برای سینه سرخان زندگی تاریک زندان شد دوچشم ابرها درگیر صد ها سال باران شد هوایت را کدامین باد در ساحل به یاد آورد که سوی بویشاعر:نوید شیروانی, ...ادامه مطلب
گورستان خیس بود از باران دیشب و خنکای باد نوبت به نوبت از لاشگی یادهای تو رد شد فصل فصلِ نَبْش های پُرحوصله بود فصلِ خنج انداختن به شعف هایِ توخالی فصلِ دراز کشیدن روی سکوت های خودرنگ ... وشاعر:احمد آذرکمان, ...ادامه مطلب
باران طراوت از این پس روی دامان تو می ریزم سکوتم را به دستان تو می گیرم تمنای قنوتم را به یمن خون دل هایی که دادی حضرت رزاق - حواله کرده گویا بر سر خوان تو قوتم را فقط یک غمزه از چشمان شهلایتشاعر:علی معصومی, ...ادامه مطلب