نوستالژی دهه شصت

ساخت وبلاگ

نوستالژی دهه شصت سلام
.
شعر امروز، زایش پدیده ها، اتفاقات وحوادثی است که شاعر امروز با آن دست به گریبان است و با خود همراه دارد.

شاعر، بعد از مرحله ی درک و احساس و درون نگری، فراورده های ذهنی خود را با نگاهی نو و دریافتی تازه بیرون می ریزد
.

شاید بدانید:
در طیّ یک شبانه روز حدود دویست شعر تازه و تر در این سایت می خوانم.
برخی از اشعار با نوگرایی در زبان و اندیشه، و جابجایی بهنگام و درست واژه ها، آنچنان جنبه ی صمیمیت بخود می گیرند، که ساعت ها ذهن و اندیشه مرا درگیر می کنند.

شعر زیر اینچنین بود.

عنوان: نوستالژی دهه شصت
شاعر: علی اصغر لاچینی

شما هم بخوانید و نقد و نظر خودتان را بنویسید.

هر گاه که عبور میکنم
از خودم
پُر میشوم از :
ورق ورق مرثیه هایی
که مرا می سرایند
وطَبَق طَبَق واژگانی
که در قافیه ی بغض
ردیف میشوند

آن مرد اسب دارد
برای فرار از دردهایش
آن مرد داس دارد
برای چیدن آرزوهایش
من همان مردم
که گریخته ام
ازکتابتان
قصه ی تلخی دارم
با طعم زهر

سالهاست که ماسیده
بر بغضم
زنگ زده برتارهای حنجره ام

من همان مردم
که عقیم شده ام
بادستانی از جنس خودم
من تمام فرصت هایم را
قورت دادم
تا زنده بمانم
سازم را
ذوقم را
واحساسم را
ریختم در
کیسه ی ماست
خسته از شترسواری
دولّا دولّا رفتن

ساز در گونی و ذوق از
ترس گناه ، زندانی!!
آلات لهو ولعب
گاه بر پشت من و
گاه بر میزِ قضا
خسته ازین همه راه
ازاین همه حیرانی
ازخوردنِ سیلی ها

عزممُ جزم کردم
برای رفتن
به اعماق سکوت!
سیم سنتور سپردم به پدر
تا بدوزد با آن
گونی گندمهایش
چوب سنتور
چه شیون میکرد
در آتش جهل برادر

دیگر کسی مرا
به نام لوطی
فرانمی خواند!!

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 253 تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 ساعت: 4:22

خبرنامه