لئوپولدو لوگونِس (Leopoldo Lugones) از پیشگامان شعر مدرنِ آمریکای لاتین و از مفاخر ادبی کشور آرژانتین است. او تا به امروز در ایران شاعری ناشناخته است. شعرِ لوگونِس تقریبن هیچگاه در ادات و عادات روزمره باقی نمیماند و به جَستی پوستهی روزمرگی را در نوردیده، هستهی متخیّلانهی خود را آشکار میکند. جهانِ اشعار لوگونِس در تمامیّتِ خود جهانی وهم آلود است و از این سویه به جهان شارل بودلر شباهت دارد (شاعر اسطوره ای که قبلا به او پرداخته ایم و نیم قرن قبل از لوگونِس پا به عرصهی زیست نهاده) . توانایی در ملموس ساختنِ تصاویر انتزاعی شناسازُداییِ به غایت بدیع از مفاهیم و سمبولهای آشنا برجسته سازیِ جزئیات در شعر و کشیدن مخاطب به ورطهی جهانی هذیانی از جمله شناسه های برجسته و ملحوظ شعرِ لوگونِس است. از منظر واژه گرایی، آوا پروری و ریتم خواهی، شعر لوگونِس ظرفیت های تازه ای را برای نخستین بار در ادبیات آمریکای لاتین کشف میکند. در هستِ شاعرانهی لوگونس هر چه بیشتر از ابتدا به انتها نزدیک میشویم همان اندک رگه ها و تصاویر رمانتیک نیز رنگ میبازند و جای خود را به بدبینیهای هستی شناسانهی شاعر میدهند؛ «سودی ندارد که به آسمان نظر بردوزی/ یا از سنگ هایی که پیر میشوند پرسش کنی/ سودی ندارد نظربازی/ حتا با آن درخت که پس از همه بدرودت میگوید، و پیش از همه به بازگشتت درود می فرستد!» یا آنجا که بازمانده از یافتنِ شعاعی نور اینگونه به "روز" تصویر میدهد: «روزهای مجروح / با تاجی از خار / افتان و خیزان میروند و خون چکانند» به رغم اهمیتِ شاعر و جایگاهِ ممتاز او در تاریخ شعر جهان تا حال هیچ کتاب و حتا مقاله ی مستقلی دربارهی او به فارسی تالیف یا ترجمه نشده، اما در مجموعه ای که با عنوان "شعر آمریکای لاتین" در سال 1355 به اهتمام نشر امیر کبیر چاپخش گردید، پنج شعر از او به فارسی برگردان شده است (بادا که با گذرِ زمان، در زبان ما اینگونه و تا این حد مهجور باقی نماند)یک شعر و دو اشاره:- دعای کارناوال -ای ماه که بهسانِ ورزیده زنی آگاه ارابهی زیبای خود را از میان برجها و مدارها به زیر پرنیانِ سوزان آسمان عربی ات میرانی ای ماه یوشعِ تو که خواهد بودسپیدیِ تو در خیمهی من با برهنگی ای بدان جلال که توری، آن را مکدّر میکرد پیوسته افسون میدمید ای مجذوبِ دیسالی محو و افسانه ای تمامَتِ عروسانه ات آبی را جاودانه خواهد کردماهِ اوهام بر فرازِ غروبی کبود زرِ دیرینهی تو بیماریِ کندی را میگسترد آن هنگام که تو در جایی از دریای آرام به سان لک لکی محزون در ابدیّت فرو میرویدر برفهای جادویی تو مریم پاهای خود را میشوید و صورت تو شکلکِ دلقک ها را تقلید میکند درد شعر تو که در سکر و بی رنگی به شراب "راین" میماند آمیزه ای از جنایت و حُبّ استو قرنها اینهمه شهرت والا را به ستایش رخسار کال تو که بهسانِ طفلی در شیشهی الکل است آمده اممانند میراثِ درخشانت بازخواهند گفت زیرا تو ای ماه صورتکِ خورشیدی!«لئو لوگونِس» / ترجمهی تقی هنرور1- روی هم رفته مردمانِ جالبی داریم امّا عجالتن دوستی که آمده و نوشته بود در عصر ویکیپدیا و دنیای مجازی چه نیازی به نوشتن این مقاله هاست (یک سرچ میکنیم میآید) اگر وقت کردند از گنیجنهی مجازیشان یک پاراگراف نوشته دربارهی شعر لئو لوگونِس به فارسی پیدا کنند و اینجا پیش روی دوستان بگذارند.2- اینکه ذیل صفحهی بودلر دوستانی آمدند و در نوشتن، بیحوصلگی و خسّت به خرج ندادند، برای آوردنِ لوگونس به این سایت ترغیبم کرد. این سویهی مطلوب قضیه است اما اینکه از شماری به تعداد 200 خواننده فقط هشت نفر چیزی بر صفحه مینویسند جای حرف دارد. آیا نمیخوانند؟ باقی بقای تان - تابعد شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 291 تاريخ : شنبه 30 تير 1397 ساعت: 12:22