غبار سپیدی

ساخت وبلاگ
غبار سپیدی
**********
ترس من از نفس سرخ زمین نبود
تمام دغدغه و ترسم از
فاجعه ی خفته در
گسل وجدان هاست....
که هر ایینه ی را
می شکند
.
.
.
خون گریه کرد زمین
از
کسوف اذهان
و
خسوف وجدانها
وای
از آن
مسکن مهری که
بنا شد
بر
پایه ی هفت گناه
آنجاست که
خواندن نماز آیات
واجب عینی است
***********
پ ن : بعضی مواقع از درد نوشتن سختترین کار دنیاست، در هوای سرد و بی روح در گوشه ی چادر خاموش، تنهاتر از همیشه نشسته بود ، و به اطراف می نگریست ، نه مادری نه پدری و نه فرزند و همسری بیشتر از هر وقتی بهت زده تنهایی را تجسم میکرد ، و کلی سوال بی جواب در ذهنش شناوربود!؟ ، انگار اشک هایش هم یتیم شده بودند ، گویا از سیل این همه اشک فقط چند قطره از این تکانها جان سالم به در برده بودند....
**********
مرتضی حاجی آقاجانی
مشهد
بداهه
مورخه 96/08/24
شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 15:17