کلاه کاغذی

ساخت وبلاگ
سه - 118- کلاه کاغذی - 1396/7/26

خیابان ها شلوغ بود
کوچه ها مسیرِ پنهانی قرار
پس کوچه ها راه فرار
بر سرمان کلاه هایی بود از روزنامه های دیروز
پای کوبان می رفتیم خطوط ِموربِ زرد را
تا انتهای سرخ
فریادمان کر می کرد
حافظه سنگینِ تاریخِ از یاد رفته را
می لرزید
جغرافیا
زیر گام های لنگانِ ما
هوس هوای تازه داشیم
در علفزارِ پاخورده و
موزاییک های لقِ پیاده رو
هر بیرقی حرفی داشت و
هر حرف، بیرقی
عکس ها گواه پرچم ها
تند می رفتیم
جلوتر از ذهنِ ستارگان
نشخوار می کردیم
جویده های پیشینِ خودمان را
تا همیشه ی تکرار

نمایندگانِ حلقومِ ما بودند
بلندگو های بی احساسِ آهنی
با صدایی فراگیر و بلند
به بلندای جمعیتِ شعار

درهم شده
سیل سیال توده ها
کوچک و کوچکتر
مانند نقطه های ریز یک دفترِ باطله حساب
محو سایه های سالیانِ سال

رژه می روند هنوز
پشت شعار های بی ژرفای خود فریب ما
مترسکِ مندرس من و تو

#حسین_زرتاب

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 107 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 19:23