افسون بیداری/خیزر خون آلود

ساخت وبلاگ
افسون بیداری
ماه! چرا شعر و بزک می زنی؟
از دل من با که پلک می زنی؟
با تو که هيچم نشده اختلاف
دولت من، با که فلک می زنی؟
شعر منی،قصه ی من،ماه من
لحظه ی میعاد کلک می زنی
باخته ای؟ شعر منی،مبتلا
کیف و دو کوکی که به فک می زنی
قصه ی ما،شعر شب و آرزو
لحظه ی دیدار به شک می زنی
آه از این شعر من و قصه ای
دفتر من،با که حبّک می زنی؟
بیشترین شعر شبم مال تو
دفتر من!با که قلک می زنی؟
سوخته ام؟ از چه تو فریاد شد؟
گفت حسودی که درک می زنی
خواب زدی شعر مرا از چه تو؟
گفت و شنودی که محک می زنی
بيخته اي؟ از غم خود آرزو!
قصه ی عشقی که نمک می زنی
با تو اگر شعر نبودم که هیچ
حال بگو با که برك مي زنى؟
سیده مریم جعفری
...........................................

افسون منی پاییز! دستی بزنم شعری
افسانه ی پاییزی،از عشق تو بر شوری
بر قافله ی حیران هرگز تو مران عُجبي
این خيزر خون آلود،عاشق شده بر بحری
من کامله از لفظی،از عشق بر آن وعظی
دردا که شود قسمی از آب رهي ،بصری
گفتار غلط هرگز! آیینه ی من بر حظ
دنیا ندهم آری،از شعر تو بر فخری
من قصه ی خورشيدم،از عشق به مهشيدم
دنیا ندهم آری از شعر تو چون قمری
دندانه ز شعری را هرگز تو مگو بر قصد
این دنده که چپ باشد از قصه شود کفری
سیده مریم جعفری

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : بیداریخیزر, نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 117 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 4:56