شعر نو

متن مرتبط با «نیما» در سایت شعر نو نوشته شده است

به یاد نیما یوشیج

  • در جواب حضرت نیما که فرمود مانده از شب های دورادور در مسیر خامش جنگل سنگچینی از اجاقی خرد واندرو خاکستر سردی حقیر گفتم مانده از من استخوانی خرد و فرسوده به زیر بار غم لرزان لرزش بودنشاعر:احسان معتمدی, ...ادامه مطلب

  • اندوه نیمایی

  • شب تاریک پشت بامهای سرخ تنها بود ن, ...ادامه مطلب

  • 15 – جاده فیرزوزکوه – گرگان – نیما

  • انگیزه ی مهاجرت من نفرت نبود هجرا , ...ادامه مطلب

  • اتاق گفتگو 1- آیا خواندن شعر نیما سخت است و اگر هست چرا ؟

  • اتاق گفتگو :سلام دوستان و همراهان ، اساتید و سروران گرامی ام در پای شعر اخیرم به بهانه ی 21 آبان ماه زادروز نیما یوشیج، در پاسخ پیام های دوستان اشعاری از نیما را گذاشته بودم. گفتگویی در این میان شکل گرفت که شامل پرسش و پاسخ زیر بود :استاد نصرتی را, ...ادامه مطلب

  • آنیمای من

  • آنیمای من ،آی آنیمای زیبای من ، تا آنروز که تو را دیدم دلتنگ تو بودم .تا آنروز مهتاب هزاران ماه در دیدگانم درخشیده بود ، اما ماه من نبود ، ماه من در محاق بود .جز آن چهره ی معصوم و چشمان غمگین از تو چه می دانستم . مرا با دانستن کاری نبود ،مرا دل در , ...ادامه مطلب

  • به سمت مینیمال

  • علیمحمد پورحسن (بی رامونا)   در 1 ساعت و 30 دقيقه قبل نوشتند: گویا امشب را باید بیدار باشیم ودرگیر شویم با._____________میشود از این خط و نقطه به همه جا رسید و به هیچ جا نرسیدسیر تحول از یک به ...ان نقطه میتواند ادم باشد یا نباشد و ان خط مسیر زندگی تا مرگ یا اوج که این در مسیر این خط هزار حادثه هست خوب و بدزشت و زیباتلخ و شیرینووووووووشاید هم هیچ نیست یه تست روانشناسینمیدانم اگر این مطلب از کسی دیگر جز جناب زربان بود برداشتم و ذهنم چگونه بود...... علیمحمد پورحسن (بی رامونا) به علیمحمد پورحسن (بی رامونا)   در 1 ساعت و 27 دقيقه قبل من نوشتم بی واهمهشاید متهم شوم به خیال پردازی وبدتر دیوانه پردازیمن سهیمم در این نقطه خط تا همیشهارسال پاسخ محسن نوزعیم   در 1 ساعت و 18 دقيقه قبل نوشتند:سلام و عرض ادب جناب زربان.یعنی ما داریم در "مینی مال" نویسی که بیشتر به این سمتی که اشاره کردید ,حرکت می کنیم؟2-یا نه این یک پیشنهاد و راه جدید است؟3 - اگر به این سمت حرکت بکنیم، در نهایت فقط با یک نقطه که هم می تواند معنا داشته باشد و هم می تواند بی معنا باشد، روبه رو می شویم؟4- ایا جدی جدی ادبیات واقع و کنونی روبه صعود است یا سقوط!؟5- راستی ایا مینیمال تنها مختص داستان نویسی است یا خیر!؟6-.7-........-با هم کمی دباره خود مینیمال بخوانیم:مینیمال چیست؟- مینیمال شکل سریع تلفظ کلمه­ی Mini Mail به معنای نامه­ی کوچک است.خب این جواب کاملن درست است؛ اما مقصود ما چیزی فرای معنای ظاهری کلمه است.برای این که بدانیم چطور باید به این پرسش پاسخ بدهیم، بیایید چند مثال بزنیم!مثال اول:پراید چیست؟- پراید، یک ماشین است.مثال دوم:غزل چیست؟- غزل، یک قالب شعری (= ادبی) است.خب! حالا پس از این دو مثال ساده، به سوال اصلی برگردیم:مینیمال چیست؟اگر جوابتان این است که مینیمال، یک سبک داستان نویسی است باید خدمتتان عارض شوم که سخت در اشتباهید!مینیمال، یک گرایش فکری است؛ یک جریان است! جریانی که مختص داستان­پردازی و یا حتا در مقیاس بالاتر؛ ادبیات هم نیست! مینیمال، مکتبی است که با نقاشی و مجسمه­سازی آغاز شده و در سینما، موسیقی و... هم تبلور داشته است. (ادبیات هم یکی از همان «و...»هایی است که در خط بالا آوردم!)خب! حالا که کمی قضیه روشن شد، از این­جا به بعد درباره­ی داستان­نویسی به سبک مینیمال صحبت می­کنیم. (از این سط, ...ادامه مطلب

  • جامی از خمره ی نیما

  • بی مقدمهدرمیان انبوه شاعران نیمایی، پیش از انقلاب ،سهراب سپهری وجودی استثنایی بود که از همه جنجالهای روشنفکرانه وغرب گرایانه وکجروانه پا کنار کشیده نیزبرای بسیاری از افراد بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود‌.انسانی وارسته که به استعداد و توانایی های ذاتی هنریش تکیه داشت.تنهازیست ودراین تنهایی از نیرنگ ودورویی وتقلب دور بود گویی تمام فضیلتهای یک هنرمند اصیل ونجیب ایرانی را در خود داشت.سهراب یک شاعر واقعی است وبه وجود خود توجه دارد نه به چیز -های مجرد وموضوعهای منفرد ومنحصر.او موقعیت آرمانی را در جهان می جوید و با نگاهی روان و گردان که از سرچشمه پنهان درذهن و خیال او جاری می شود در مسیر مختلف به راه می افتد وبه دنبال تازگیها به قصد تازه بینی ها و نام گذاری های نو می رود.او تماشاگر انعکاس پاکی خود وجهان خوداست وجز خود،کسی یا چیزی را در شعر خود تعقیب نمی کند واین پشتوانه فرهنگی وذهنیت خاص وحساسیت تاریخی اوست که در لحظه آفرینی چون خونی در رنگهای شعر او نسج وبافت مختص ومشخصی دارد،جریان می یابد و شاعر وشعرش را بر پله ویژه خویش می نشاند.پیوند سهراب با طبیعت ازدو دیدگاه قابل تفسیر است:۱-از آن لحاظ که اندیشه هایش دارای رنگی عارفانه است اودر مظاهر صنع الهی غرق می شود وخود را با آنها پیوسته ویگانه می بیند و نمایش او نیز دردمساز بودن با آنهاست.۲-اینکه او انسانی است دل آزرده از شهر وتمدن خشک عاری از عشق و معنویت .ناگزیر به طبیعت روی آورده است تا فرصت سبز حیات را در دامن آن درک کند این عوالم همراه است با عواطفی لطیف وتخیلات ظریف که همه چیز را زنده وباروح می بیند وچون بار دیگر به آنها می نگرد مفهومی تازه برای هریک کشف می کند بی گمان برخورد ونگرش او در مقام یک نقاش در برابر طبیعت در تاملهای او تاثیر داشته است چنانکه در شعر خود اشاره می کند:گاه گاهی قفسی می سازم با رنگمی فروشم به شماتا به آواز شقایق که در آن زندانی استدل تنهایی تان تازه شود.چه خیالی ،چه خیالی،.‌‌می دانمپرده ام بی جان است.ادامه دارد‌‌‌‌‌.... Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها