ترجیعات رباعیات غزلیات مثنوی معنوی مستدرکات , ...ادامه مطلب
فیه ما فیه مجالس سبعه مکتوبات , ...ادامه مطلب
مرا از من نگیر آزادی هر که نازت را کشید، در گور شد تقصیر من نیست و دیگران روزگارمان شده هوای پرفریب پاییز هر کسی حرف خودش را میزند ومن چون دانه های گندم در دل خاک خزان از کودکی ایستاده ام بهشاعر:عبدالله خسروی, ...ادامه مطلب
حلالم کن من از نسل زمستانم من از نسل تگرگ و برف و بارانم حلالم کن که من جا مانده ی فریادِ اوجِ خشمِ طوفانم نه فریادم که از فریادِ طوفان در امان باشم نه خشم آذَرخشَم تا که تک تازِ سپاهِ وسعتِشاعر:علی اصغر رضایی مقدم, ...ادامه مطلب
تو نماز منی و قبله و معبود تویی گر به جا آورمت راضی و خشنود تویی تا که آهنگ اذان، صبح طنین اندازد تو بلال منی و صوت غم آلود تویی جایز آن است تیمم بزنم بر مویت بی وضو بر لب آن برکه که مشهودشاعر:محبوبه محمدی, ...ادامه مطلب
چه بلند است و سپید است ردای تو علی هر چه داریم و نداریم فدای تو علی عمر و عاصی که ز ترس تو در آورد لباس منصرف کرد ز کشتارش حیای تو علی من به قربان دو چشم تو که یکسر پاکیست چه قلم وصف کند شرح صفایشاعر:دانیال علی پناهی , ...ادامه مطلب
ناراحت از نگرانی من نباش می ترسم تلاش برای زنده ماندن یادم را از یادت ببرد همینشاعر:محمود سلیمی زاده, ...ادامه مطلب
من پرنده ای مهاجر بودم افسوس، دنیا دستم را در دست زمین گذاشت و از پس موسم های برف و بوران کنج اتاقی پر از کتاب و اندیشه های سیاه و سفید در آخرین نقطه مرزی از جغرافیای آه و حسرت به جستجویشاعر:عبدالله خسروی, ...ادامه مطلب
ندیدی مرا در آینه هرگز تبری افتاده بر پیشانی من عصایی گرفته دستانم را پُر شده آینه از پیری من تَرک افتاده دیوار اتاق از تنهایی خانه تاریک شد از این همه درد بعد از تو انگشتانم شد نوازشگرشاعر:سینا امیرخسروی, ...ادامه مطلب
رنگ نارنجی سرسامِ دلم می گیرد گوش کن ، پنجره ها بیدارند خنده ی شیشه ی این پنجره ها میگوید: آن طرف، خاطره ها منتظرند دو وجب تا آغوش موج روحانی دستان تو را می خواهم من به امنیت شفاف نگاه تو شاعر:سعیده کریمی, ...ادامه مطلب
کوچ میکردیم با گله و چادرهایی که بوی شیر می دادند بوی مشک و عنبر ☆☆☆ من ترک اسب سواری می نشستم که یک شب بی ستاره ی ایل رفت و برنگشت ☆☆☆ داغش به گونه است که من هنوز سیاهپوشم که از داغ حسرتششاعر:فرح شهابی, ...ادامه مطلب
بگذرتو ز من گذشته ام چون ز تو من تو (من) شدی اما نشدم همچو تو من در راه دراز عشق مقصد چو یکی ست یا من بشوم تو یا که گردی تو چوشاعر:پژند محرر صفايي, ...ادامه مطلب
در من هزار من، نونهال و پیروار، خفته ی بیدار نفس می کشند، حرف می زنند و مرا به هر سوی بی سو می کشانند همزاد هایی از جنس نور و تاریکی بندی و رها ماندگان پرّانی که آرام و رام در من به من سازیشاعر:مهری سلیمان پور, ...ادامه مطلب
رباعي اول مانند فرشته و پری عشق بورز با شیوه مرغ سحری عشق بورز کندوی شکرریز سهند و سبلان با من به زبان آذری عشق بورز رباعي دوم غم بود به خانهها؛ نمیدانستیم... ما علت غصه راشاعر:عیسی محمدی, ...ادامه مطلب
از آن همه فرو ریختن ها از آن همه شکسته شدن ها از آن همه تحقیر های به ناحق از آن همه بی حرمتی ها بر دادار روزگار شکوه ها دارم وه ، چه زشت و دردناک بود آن همه زمان ها ،وه،چه جان سختی، چه خودداریشاعر:شهلا چراغی, ...ادامه مطلب