تنها در اسارت تن ها و هجوم خیل خیالات مبهم که می بندد سری را که درد می کند و احساسی که دل سنگ دارد و دزدیده نگاهی که قیچی می کند فصل خزانم را من و کودکی که می خورد شیر خام مادر را از پستانشاعر:مهدی شریفی, ...ادامه مطلب
این روزها تکّه اسفنجی آفتاب خورده شده ام خشک و نخراشیده، حفره هایم دیگر منعطف نیست و هر چه سخت تر می شوم، راحت تر می شکنم... فرید! جای خالی ات درون سینه ام درد می کند... سوگوارت نیستم چرا کهشاعر:امیررضا رمضانی, ...ادامه مطلب
ای عزیزِ مرحوم شده ای آقایِ شجریان که فریب روزگار را نمی خوردی هرگز!! بر خاستی از خاکِ پایِ مردمانت تا کرانه هایِ خدا، از ملکوتِ حنجره ات مرهم آلام می چکید، تُرا چه بخوانم، ای مرد !!شاعر:علیزمان خانمحمدی, ...ادامه مطلب
اشکهای نریخته گنجشکها باران می شود و می بارد روی گل ها درخت ها می بارد روی صورت من اشک می شود روی گونه هایم میچکد روی برگ شمعدانی شبنم می شود و زیبایی گل بیش از پیش می نشیند در خانه یشاعر:آرزو هدایتی, ...ادامه مطلب
صبح شروع عاشقانهای است که گلها را به استقبال روزهایمان میآورد آنجا که من در نگاهت دوباره شکفته میشومشاعر:سیده مریم وهابی, ...ادامه مطلب
آمدی کوچه مان پر شد از عطر فریبنده ی یاس اما بعد به سفر رفتی سفری دور و دراز... و من سال هاست که بر نیمکت های خاطره چمبره زنان نشسته ام در تماشای نارونی با سنجاق مویی از گنجشکان کنجکاو شعر میشاعر:شیما اسلام پناه, ...ادامه مطلب
میان نوشیدنیها هم هنوز تشنه ی آن لبم که نسبش به شاخه های تاک مریوان میرسد آه اگر پیراهنت ، دکمه را باز کند کویر ، جنگل خواهد شد میان میوه ها لیمو و میان رنگها ، بلوط را بهانه کرده ام تا ترانهشاعر:نکیسا ناصری, ...ادامه مطلب
نشسته درنگاهم ابرهای تار وبارانی که شددریای دل درگیرطوفانهای طولانی خلیج فارس جاری می شود ازچشم غمگینم یقین دارم توهم چون من پریشانی وطوفانی به فکرما نمی باشدکسی دراینشاعر:اصغر اروجی, ...ادامه مطلب
در من هزار من، نونهال و پیروار، خفته ی بیدار نفس می کشند، حرف می زنند و مرا به هر سوی بی سو می کشانند همزاد هایی از جنس نور و تاریکی بندی و رها ماندگان پرّانی که آرام و رام در من به من سازیشاعر:مهری سلیمان پور, ...ادامه مطلب
در بیشه جنگلهای آرتویس بود، در میان درختان، در زمینی غرق در خون، سرباز زخمی آلمانی خفته، و نوای گریه های او در شب طنین انداز ، در پوچی... هیج بازتابی پاسخگوی درخواست او نیست، آیا آنقدر خون ازشاعر:میلاد غریبی زاده, ...ادامه مطلب
روزی نیست که خورشید را از تیغه ی کوه نگذرانند؛ آسمان غروب را دیده ای!؟ اینگونه است،شاعر:شیما اسلام پناه, ...ادامه مطلب
عمرم را، بدین واحه، به میانِ نیزارهائی که دیگر آب نبود، به قایقی نشاندید مرا !! بی آنکه پاروئی بزنم، به رویایِ رود جاریم ساختید، با ستارگانِ محبوسِ کویر شب را به تنهائی می سرودم، و باشاعر:علیزمان خانمحمدی, ...ادامه مطلب
عاشقانه یِ کوتاهِ ماهی سیاه در یک نگاه: آه از آن ماهشاعر:علی سهامی, ...ادامه مطلب
ازصدایِ / عطوفتِ باران در چترِ کوچه ها چه می دانیم از تشویشِ یک پولک بر سطرِ آب ها ! . از شکوهِ عشق از تشابه گل هایِ اطلسی رنگین کمانِ عجول چه می دانیم از سکوتِ پشیمانِ مشت هایِ کبود آتشِشاعر:فریدون ناصرخانی کرمانشاهی, ...ادامه مطلب
حصیر ساده ی دلم را پهن کرده ام به ابعاد بزرگ ایوانت تاروپودم ازغم گسست در این روزهای تلخ تنهایی زهرانیکخواهشاعر:زهرا نیکخواه دافچاهی , ...ادامه مطلب