شعر نو

متن مرتبط با «تنها بودن بهتر از» در سایت شعر نو نوشته شده است

ساحت تنهایی

  • تنها در اسارت تن ها و هجوم خیل خیالات مبهم که می بندد سری را که درد می کند و احساسی که دل سنگ دارد و دزدیده نگاهی که قیچی می کند فصل خزانم را من و کودکی که می خورد شیر خام مادر را از پستانشاعر:مهدی شریفی, ...ادامه مطلب

  • این همه مهربانی را از کجا آورده‌ای؟!

  • تو به من خیلی مهربانی داری حتی بیشتر از سهمی که از من و دیگر نامهربانان ربوده‌ای به راستی بگو که این همه مهربانی را از کجاشاعر:انامک (علیرضا غفاری حافظ), ...ادامه مطلب

  • بعد از تو

  • صبح است بر می‌خیزم از خواب تا بنا‌ کنم این زندگیخانه مهلک را بر آب بعد از تو همه پا شدند و رفتند نه نانی دارم در ایوان نه چایی دارم در فنجان و نه هوایی دارم در جریان سینه ام تنگ است نفسیشاعر:محمد آریان, ...ادامه مطلب

  • مرا از من نگیر آزادی

  • مرا از من نگیر آزادی هر که نازت را کشید، در گور شد تقصیر من نیست و دیگران روزگارمان شده هوای پرفریب پاییز هر کسی حرف خودش را میزند و‌من چون دانه های گندم در دل خاک خزان از کودکی ایستاده ام بهشاعر:عبدالله خسروی, ...ادامه مطلب

  • من از نسل زمستانم

  • حلالم کن من از نسل زمستانم من از نسل تگرگ و برف و بارانم حلالم کن که من جا مانده ی فریادِ اوجِ خشمِ طوفانم نه فریادم که از فریادِ طوفان در امان باشم نه خشم آذ‌َرخشَم تا که تک تازِ سپاهِ وسعتِشاعر:علی اصغر رضایی مقدم, ...ادامه مطلب

  • نماز من

  • تو نماز منی و قبله و معبود تویی گر به جا آورمت راضی و خشنود تویی تا که آهنگ اذان، صبح طنین اندازد تو بلال منی و صوت غم آلود تویی جایز آن است تیمم بزنم بر مویت بی وضو بر لب آن برکه که مشهودشاعر:محبوبه محمدی, ...ادامه مطلب

  • باز به خاموشی پناه بردم

  • باز به خاموشی پناه بردم به سیاهی به سکوت دلم که می گیرد این تنها هنری ست که در من شکوفا می شود و به خلاقیت بغض های خفه کننده ی مسموم در پس ناگفته های بغض آلوده ام به قطره های یاسشاعر:مریم جلالوند, ...ادامه مطلب

  • از میان دود و آتش

  • مأمن هموارۀ آزادی آغوش شماست خود، اسارت یک غلام حلقه‌برگوش شماست ماردوشان جهان را فرصت بی‌داد نیست تا درفش کاویان روییده بر دوش شماست دادخواه نسل انسان‌ بوده اید از باستان نقش بر الواحشاعر:صالح خلیق, ...ادامه مطلب

  • در ترازوی عدالت

  • ای که بر پیشانیت بر چسب دینداری زدی ظاهراً بر چشم خود مهتاب بیداری زدی سالها بر شهرت دینداریت سر به سجده در نماز جاری زدی آمدی وقت قضاوت پا نهادی روی عدل نیم نگاهی هم نکردی سوی عدل سنگ و گِلشاعر:قوچعلی شیری , ...ادامه مطلب

  • دیدنت ، بودنت

  • محبوب من حال من با تو خوب است درست است که گفته اند نباید راز دل به کس گفت اما مگر تو هر کسی؟! من تا قبل از تو نمی دانستم شادی چیست لذت دیدنت لذت بودنت برای من مثل سفر یک فرد کویری به جنگل هایشاعر:میلاد غریبی زاده, ...ادامه مطلب

  • راز خضر

  • آب حیاتش که عمر جاویدانش بداد سری پدید آوردش که نامیرایش بخواند از وی بپرسید که چه شد تو را نبی گوید پیاله به چه شد پٌر ٬که سِر کجاست گوید که پیاله را جنب چشم کی گذاشت گریه کن حسین گریست وشاعر:امیر عبدالله پور هریس, ...ادامه مطلب

  • رازدل

  • سینه ام ویران زدرداست درفراغ خاطرم تشویش وطرد است ازوداع چون نخواهم کس بداند رازدل ظاهرم چون می نمایدشاعر:سید حسین موسوی شکیب, ...ادامه مطلب

  • تنها بی تو

  • تنها بی تو **** تنها بی تو، روز و شب ها ماندم بی روی تو من، اسیر غم ها ماندم در خلوت خود در قفس تنهایی دور از تو بسی یکه و تنها ماندم با این همه عشق و شور و شیدایی چون برگ خزان به زیر پاهاشاعر:علی اوسط حسینی, ...ادامه مطلب

  • مارا به خودمان بازگردانید

  • مارا به خودمان بازگردانید ما فرزندان صلح بودیم و صداقتی که رو به انقراض است تمام کنید به هذیان گفتن های خود ما ثروتی داشتیم به نام امنیت وعشقی که در جانهای یخ زده ی این سرزمین دفن شده استشاعر:فرشاد صیدی کنگرشاهی, ...ادامه مطلب

  • 10 - ( وای از دست مشهدی باقر)

  • میخواهم که بگویم ازمشهدی باقِـر چندیست بیچاره شد بدجوری لاغِـر آخه چاره نداره اعتیاد داره بیچاره دیدیم که آقا توی چورت این اواخِـر پرسیدیم توکه اینهمه ادعا داشتی تودیگه چرا توپاتیلشاعر:صمد محسنی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها