این بار از رقص چلچلهای روایت میکنم که همخواب ستارگان شد در عمق یک رویا تن میشست و چه سبکبال آسمان را فریاد میزد! من آنجا ایستاده بودم! ردپای تو را در روزنهای که در نگاهتشاعر:فؤاد ال ناصری, ...ادامه مطلب
چه شور انگیز بود آن شب که در باران تو را دیدم زمستان ته کشید آنجا سیاهی را ز شب چیدم چو میچیدم ز شب سایه گل شب بو شکایت کرد ز راز عشق خود با شب دو صد دفتر حکایت کرد من آن شب سرو را دیدم که باشاعر:رضا بهادری _(شبگرد), ...ادامه مطلب
هنوز بخواب وبیداری راه میگشایم انبوه بیشه زاران را ماه گل وتک شاخ آن جونکاهای زاییده فصل بهاران را گله گاوهای شیرده روستا آوای پرندگان وحشی مردابها و سرسبزی شالیزاران را راستی چند بهارشاعر:غلام علی عقیلی (سایه آفتاب), ...ادامه مطلب
محبوب من حال من با تو خوب است درست است که گفته اند نباید راز دل به کس گفت اما مگر تو هر کسی؟! من تا قبل از تو نمی دانستم شادی چیست لذت دیدنت لذت بودنت برای من مثل سفر یک فرد کویری به جنگل هایشاعر:میلاد غریبی زاده, ...ادامه مطلب
آه چقدر بزرگ بود اطاقی به اندازه یک پنجره که از آن می شد تمام فصول را به تماشا نشست و در جیب باغچه ی کوچکش پُر نرگس و زنبق بغل بغل زندگی و خالی از مرگ هنوز ناز انگشتانش بر نرگسها و زنبقشاعر:سرالله گالشی, ...ادامه مطلب
- فكر كن پيـرهنم بوي نبودن بدهد من نباشم و تنم بوي نبودن بدهد فكر كن غرق شوي در من و روياي خودت هيچ كاري نتوان كرد كه بودن بدهد خاك سنگين و تنم خسته از اين بي رحمي ست فكر كن من بــروم ، او دلشاعر:زهرا محمدزاده آلمالو, ...ادامه مطلب
پشت دلواپسی شهر کبود اونجا که حرفی از عشق دیگه نبود من لاجون نه که صددل کلی عاشقت شدم خب آخه کار دله تقصیر من نیست به خدا! نه که دیوونه باشم فقط شبا تو کوچههام میرم از کنج خودم تا از خداشاعر:الهه برزگر, ...ادامه مطلب
ازصدایِ / عطوفتِ باران در چترِ کوچه ها چه می دانیم از تشویشِ یک پولک بر سطرِ آب ها ! . از شکوهِ عشق از تشابه گل هایِ اطلسی رنگین کمانِ عجول چه می دانیم از سکوتِ پشیمانِ مشت هایِ کبود آتشِشاعر:فریدون ناصرخانی کرمانشاهی, ...ادامه مطلب
اگر جایِ تو بودم میانِ کلام هایِ محبت به تبسمِ معصومِ خورشیدِ یخ بسته ای دل می بستم که با شعاعِ آفتابش به برگ های شمعدانی رنگ می زند اگر جایِ تو بودم صحرایِ نومیدی را به اندیشه یِ آشفته ی بادشاعر:شیما جمال, ...ادامه مطلب
این روزها مرگ هم از گریه سبقت می گیرد و من شرم دارم از اینگونه بودن دیشب جوان دیگری خودش را کشت و آفتاب صبح امروز، چقدر دلگیر شد تو هم رنج می بری، آری خوب می دانیم ما مشکل از آنهاست نهشاعر:عبدالله خسروی, ...ادامه مطلب
اگر باران نبود پاییز اینقدر شور انگیز میشد؟ اگر باران نبود اینهمه دفتر از شعر لبریز میشد؟ اگر باران نبود شاعر باز هم عاشق پاییز میشد؟ اگر باران نبود بارش و چتر بی معنا میشد؟ آفتاب هرگز دیگرشاعر:فاطمه افکن پور, ...ادامه مطلب
آنچه میترسیدم ارآن برایم اتفاق افتاده بود عشق درنهادم بود وبرایم اتفاق افتاده بود سالیان سال آنرا میراندم زخویش درهمان دم بانگاهت برایم اتفاق افتاده بود می خواندم فقط، دوری عشق سخت استشاعر:سمانه عسکری(پروانه), ...ادامه مطلب
مست بودم میانِ آغوشش بر لبش بوسه ها زدم تا صبح زیر باران و عطرِ بازوهاش می رسیدم قدم قدم تا صبح آسمان سقفِ ابریِ ما بود در شبی عاشقانه در بستر مست بودیم چون دو دیوانه سخت در آرزوی همدیگرشاعر:مریم جلالوند, ...ادامه مطلب
ای کاش بی وطن بودیم تا هر وقت شاخه های درختمان خشکید چون پرستو به بهار می گریختیم و هر وقت می آمد بهار به این دیار به آغوش چمن می آمدیم باز از قاره ها می گذشتیم از این فلات تا سیبری بی گذرنامهشاعر:آرمین تمرزاده, ...ادامه مطلب
خسته ام مانندِ یک اَفرایِ خشک که برایِ پیرمرد و گاری اش سایه نداشت ____________________ ____________________ آه ای خوابِ خوشِ لحظه یِ نابِ سَحَری تو که رفتی، دِگَر از کوچه ندارم خَبری بر دلم یادِ تو آلالهشاعر:عیسی نصراللهی, ...ادامه مطلب