شعر نو

متن مرتبط با «بهانه» در سایت شعر نو نوشته شده است

بهانه بهار

  • خوش آن نسيم كه از سمت يار مي آيد چو نيك بنگري هم به ليل و نهار مي آيد خوش آن دمي كه نباشم دچار اين گيتي به يمن ديدن روي ماه دلبرم بهار ميشاعر:مازیار اطمینان, ...ادامه مطلب

  • آری , بهانه بود

  • آری , بهانه بود وقتی پدرم به دنبال مادرم می رفت و اثر شماره کفشهایش را بر روی خاک نوازش می کرد و حتی تعداد قدم ها یش را تا مدرسه از بر بود آری , بهانه بود وقتی پدرم گفت : دوستت دارم و موهایشاعر:پویا عزیزی, ...ادامه مطلب

  • من آن طفلم که فقط بهانهٔ تو را دارد!

  • یا حسین جان جایی را میشناسم که آستان مُحبت است هر گدایی از آنجا گذر کند؛ پادشه است فرقی نمی گذارد بین دوست و دشمن هر که آید بی گمان طالب وصل است ریسمان عشق را جوری بافته است شاگرد ندانستهشاعر:حامد عقیلی, ...ادامه مطلب

  • بهانه من

  • وحالابرایت دست به قلم شده ام!برای چشمانت،آن دوستاره ی سبزودرخشانی که درلحظه میکشد وچنان جان خسته ودردمندم رااحیامیکند که گویا تمام معجزه جهان است! میدانم ک میدانی این روزهاابری ترازبارانمشاعر:الهه خطیری, ...ادامه مطلب

  • بهانه تولد

  • و باران بهانه زندگی من بود درصبحگاهی که متولد شدم..... . . . مادرم گفت سحر بود و باران و کمی سرد لحظه میلادت و تو را جشن تولد به همه کوچه و برزن چه ملوکانه به پا شد که حلول تو و تحویل زمان توامشاعر:رقیه زبردستی, ...ادامه مطلب

  • بمان بهانه من

  • غم غروب نگاهت نشست بر روحم بمان ست, ...ادامه مطلب

  • بهانه جو بودن

  • چه نیلگونه شبی بود باغ می بارید گر, ...ادامه مطلب

  • بهانه بیداری

  • ای رفاقت قدیمی ! ای طنین ناسروده یه &, ...ادامه مطلب

  • بهانه

  • من فقط به دنبال بهانه ام ، با صدای باد گریه می کنم روزهای سخت غصه می خورم،روز های شاد گریه می کنم زخم ها هنوز درد می کنند، من برای زخم های مختلف زخم های سطح، زخم های زیر ، زخم های حاد گریه میشاعر:نرجس نامجو, ...ادامه مطلب

  • بهانه

  • دیروز آمدم گفتند رفته ای امروز آمدم گفتند نیامده ای فردا خواهم آمد خواهند گفت در راهی پس فردا نخواهم آمد لابد خواهی مُرد آرش آزرم ۲/ ۱۰/شاعر:آرش آزرم, ...ادامه مطلب

  • عنوان : به بهانه ی چندپرسش و تقاضا

  • عنوان : به بهانه ی چندپرسش و تقاضانام شاعر : صدیقه اکبری ( سوگند)نام شعر : به ستوه آمده نویسنده غلامحسین جمعی انگیزه نوشتن این پست ، اگر بشود نقدش نامید ، بخاطر تقاضای عزیزان و چند سوالی بود که شاعر گرامی سرکار خانم اکبری، روی نقد غزل جناب بلاغی پور بدین شرح پرسیده بودند(( حضور بنده در اینجا فقط جهت, ...ادامه مطلب

  • به نام تنها بهانه ی آرامشم ...

  • آن قدر غرق تنهایی شده ام ، که گاهی یادم می رود یک انسانم ...گاه یادم می رود من همان منبع شور و رفتنم ...همان بهانه ی ساده برای حرکت ، برای بودنم ...این قدر با خودم حتی ، سرد شده ام ، که گاهی محتاج یک دست با حسی گرم ، کنار شعله ای داغ می شوم ...آن قدر سخت شده ام ، که بی اختیار نگاه های نگران همدمی را از خود می رانم ...دلم آشوب است . آری یک دنیا آشوب ... یک دنیا خستگی ... برای خودم یک دنیا جهنمم ...هرچه می گذرد هم بد تر ، سخت تر و از قبل تنها تر می شوم ...خسته ام ... و گاهی خسته تر از این ...هه ... گاهی از دست خودم کلافه می شوم ، آن قدر کلافه ، که خودم را درون من حبس می کنم ...خدایا ، ای تنها باورم ، مرا به کجا رسانده ای !؟!لعنت به آن ساعت کور ، که من بی من شکست ...ای همه ی آرامشم کنارم بیا ، بگذار سرم را روی شانه ات بگذارم ، آرام آرام نوازشم کن ، بگذار کمی بخوابم ... Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها