شعر نو

متن مرتبط با «آشوب» در سایت شعر نو نوشته شده است

شهرآشوب

  • خسته تراز آنم که بگريزم از اين شهر ميخندم اما چون غريق مانده دربحر اينجا کسي با دوستان هم مهربان نيست گل ها همه با شاپرکها کرده اند قهر روزي ميان شهر ما آبي روان بود چشمه نجوشيد و دگرشاعر:محمد مخلص آبادي فراهاني, ...ادامه مطلب

  • آشوب ...

  • چشمان تو چسبنده تر از چایی و لیموست ای حضرت معشوقه ی بی نام و نشان ، دوست دارم منِ دیوانه تو را بیش تر از حد یک بوسه از آن سرخیِ لب های تو جادوست یک شهر به هم ریخته با طرز نگاهت آنقدر که چشمانِشاعر:حسن ایزدی (تنها), ...ادامه مطلب

  • آشوب

  • ذهن آشوبم را دلشوره ای ست خاطر آزرده ام را مکدری ست هر چه بر طبل بی خیالی میزنم هر کجا قدم بر بی پروایی میزنم باز هم آشوب و دلشوره ست باز هم خاطر آزرده ست سایه سایه همرهم می آید اندک اندک درشاعر:شهلا چراغی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها