با زبان عاشقی آب گفت جان عشق شیرین است و شیرین هست جان ما که دور در پشت کوه افتادهایم عشق به ضرب تیشهایم در دست جان شکی در آن نیست اینکه؛ از هر چیزی عزیزتر است جان برایشاعر:ابراهیم آروین, ...ادامه مطلب
توشیرین تر زشیرینی منم مجنون تر از فرهادولی افسوس هزار افسوس شده طرحی دگر ایجادزنم گر تیشه بر کوهی ببیند هر که می گویدبه دنبال چه میگردی؟صدا آید زهر ابعادنسیم صبحگاهی کو بگویم راز دل بر اوهمه لب تاب همه گوشی همه کذب و همه همه ایرادمریدان هوس خود را به شیرین پاک می خوانندمجازی های بی وجدان به هر سمتند مثل باددل بیچاره شیرین ودو صد فر هاد قلابیهزاران دام در یک بام از این بی داد ها ای دادنوشتم من بیا شیرین منم فرهاد مجنونتنوشته پیش پای تو همه دادند این اسنادبگو من از کجا دانم تویی اصلم تویی نابممرا از خود مکن بی خود برو ای خانه ات آبادبلی من ماندهام اکنون غم و پروانه وبلبلندانستم به چه جرمی مرا بردست یار از یادرود ناصر به هر محفل فقط گوید کلام دلخداوندا کجاو کی شود مرغ دلم آ ز اد ,،فراموش ...ادامه مطلب