بانوی مهربانی ها

ساخت وبلاگ

رزومه

مرتضی عبدلی نام من تنهایی
نام فامیلی من بی کسی است
سال غم
ماه عذاب
روز درد
متولد شده ام
در کشور دروغ

نیهیلیست

مرتضی عبدلی من نمی دانم دقیقا کیستم
در جهان در جستجوی چیستم
با چه امیدی به دنیا آمدم
بهر چه این سالها را زی

جُنـــــــــــــــــــــــــــون

ابراهیم حسینی مستانه به میخانه و در دامِ هوس،
دیوانه اگر خواهی یکی مارا بس..
حاشا مگر از کوی تو مایوس روند،
ن

نیمه / ابر خیال / فرهاد

فرهاد صادقی .
نـیـمـه
ــ
بر چهره ی من
صــورتِ تـــــو
گـاه به گـاه...
می گردمُ می گردیُ می گرد

در صحن باد ...

سلمان مولایی استتار ببر سکوت
در گلوگاه جنگل بان پیر
نشانه ی نامیمون هرزه خوانی غوکان است
بر فراز منابر مر

تباین

ابراهیم حسینی گفتم از حائل و دیوار بگو گفت ولی،
موسم و لحظه ی دیدار بگو گفت ولی،
رود از چشمه جدا کردی که برگردان

رویای تبدار

بابک سالاری من از رویای تبداری سخن گویم
که هر شب در سکوتم
نعره ی بیدار باش طبل می کوبد !
هراسانم...
نمی

" شمس نوشت "

هادی بهروزی ای دلبر ِ دل یار ِ ما
شوری بده ، شوری بده
با جان این خسته ز جان
نوری بده ، نوری بده
ساقی بگو ب

ساعت نوشتن است ...

ساعت نوشتن است ...
و من ناگاه ،
از ارتفاع نجيب نگاهت
سقوط می کنم ، آزاد...
افتاده بر وسعت

بی نام

لادن آهور ... و عمق زخم های من
بیش از آن است
که با جان کندن
به آب رسد...
(این پروفایل تا زمانی که ده

شاخه گل

خرم از خاری که روی ساقه ای بود و شکست
مارمولک وول خورد و رفت بالای دسته گل نشست

هجو م چترها

مریم آزمند (باران) در هجوم ‌‌ِ چترها شد نخ نما باران
ابر باش و وصله را کن سوزنی مهمان
قطره قطره مرگ بر پیراهن یوس

شهر خراب

مريم ريگي به روی سکوی سنگی سرد
در کاهنده تبی نفس گیر
تمام تن تکیده ی شهر می سوزد
میان گفت و گوی من
و ست

بدون نام

مريم ريگي بوسه می زنند
کابوس های بی آشیان
بر پیشانی شکفته گلهای بی گلدان
و نوعروسان بی مشاطه
از تالارهای

اسیر

مريم ريگي پنجره را گشودم
چراغم خاموش شد!!!!
من به ویرانی شاخه ها دعوتم
و نبش قبر آیین ها.
میان شاخه های

(( باید بگیری حال اختاپوس ها را ))

محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب ) (( باید بگیری حال اختاپوس ها را ))
گفتی بگو ، می گویم از رازی کـه دارم !
دلتنـگ می فهمد غـم دلت

همچو فرهادی برایم

به نام خالق قلبت
دل به هر کسی بستم
دیوار بلندِ بی کسی هایم
بلـــند تر شد برایم
در این سر

تاک تنهایی

فرزین مرزوقی تورا خواهم گریست بر شانه های باران
طاقت به تقدیر مکن
من هر صبح بر طلوعت سجده میکنم
تاک تنهایت به

ذبح

فرزین مرزوقی از این ذبح کردن قد کلامم
از این خفتن به خواب چند چشمه
از این مردن به شکل یک معما
زدم تیشه به ریش

خیال

مجتبی بضاعت پور غروب بود و هیاهوی فکر و بغض ِغرور
سکوت بود و صدایی که خفته لای گلو
جدال و کشمکش ِ بین ِ روز و تاری

خلاص

اکبر رشنو کاش!
در کسری از ثانیه
تاج به تخت می کوفتی!
در بایزیدی می رفتی...
پوست از سر گندیدگی می ک

" قصه ي دلدادگيهاي مترسک- آه اي رنجور بي همتا "

عیسی نصراللهی (تیرداد) مترسک ماسک بر رخ زد
شباهنگام
-پاورچین-
کنار مزرعه خوابید
نیمه شب،مهتاب
لحاف گرم و نور و باور خو

بهانه های شاعری

بامداد همراه برای شعر شدن ، گریه می کنم ، من خون
می کِشم پُرتره ای از لغات ِ ناهمگون
بوم ِ چشمان ِ یار و خستگ

حلیم دوست داری

مسيحا الهياري (ناجي) قلبم انقدر تکه تکه هست که
ماندم اگر بیایی کدام قسمت قلبم باید شادی بکند ...
****
قلبم روزه

خسته

فاطمه مقیم هنجنی از عشق و امید هردو بیـزارم
بارالها آرامش جاودانه می خواهم
در ره عشق دیده گشت پرحسرت
ماوا بده که ت

اندیشه ما

علی رفیعی (پریش) بنام خدا
______
رای و اندیشه‌ی ما را نخریدست کسی
دشت ما، بیشه‌ی ما را نخریدست کسی
من نه شیری

بسم الله

ولی اله فتحی (فاتح) به نام خداوند عشق.
آمد آن ماه صفا منتظران بسم الله
...... ..آمد آن ماه عزیز ای گل جا

0«خرداد مَه است و ماه روزه »

سلیمان بوکانی حیق (1)
خرداد مَه است وماه روزه
شايد دل حق، به ما بسـوزه
اميّـــــــد، نمـازو روزه ما
مقبـول خــدا ش

(1) شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هذی للناس و بینات من الهدی والفرقان . . . بمناسبت حلول ماه مبارک رمضان ، ماه نزول قرآن مجید

محمد نصرتی راد مثنوی سوره مبارکه حج آیات 1 الی 10
ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان به هموطنان عزیزم و شاعران عزیزسا

قلبِ سنگــی

آن روز ،
ازلِ عشـــق بود و من
به ابــدِ تو در خاطـــرم
بالیـدم ...
آن روز ،
به هر طـرف می رفت

یادیاران

سهیل بهنود صدای خنده باران صدای یاران نیز
به گوش می رسدآوای روزگاران نیز
چه زود می گذرند لحظه های دریایی
به

دریا تو اوج چشماته .

اگراین گونه باشد که شما می گویید
دل من باید در طلب عشق به صحرا می رفت
چو جوانی که کند مست زعشق
د

مرز.....

یاسر رییسوند ....
.
.
.
تنها،
.
.
نزدیک ترین م ،
به
تو،
.
.
زبان
.
.
.
تا
.
.
.
.
.

عاریه

در شهر
به عاریت زندگی جریان دارد
علفهایی که می زردَند
می خَمَند
در عاریت هر چه تمامتر
سبز می خ

دعای شبهای رمضان..ومناجات اعلا

عبدلرسول بلاغی پور دعای رمضان
بیاای ماه زیبای خدا..خودراهویداکن
برای یک دعای عافیت خودرامحیاکن
توماه وصل ورحمت رحم ر

آدمک ها

مهدی قربانی ثمین سایه ها در پی و گهی در پیش
آدمک ها جدا ز اصل خویش
آخر زندگی و این دنیا
پوچی است وتباهی

لن ترانی(هرگز مرا نخواهی دید)

دانیال فریادی تو به من نگوی که هرگز
زنشانت ره نجویم
زکرشمه
نگاهم
نهان
صد هزار لن ترانی
گل
اگر به کوه سینا

تو هنوز واسم عزیزی

سعیدحیدری درمنی مثل اون شبی که پشت پنجره،سایتو دیدم و تا صبح موندم
یا تموم اون شبا که بغضمو،رو بروی عکس تو ترکوندم

نامهربان

حمید رضا عبدلی نامهربان‌من‌که‌مرابرده‌ای‌زیاد
هرگزمروتودگردرمسیرباد

گل های قالی

طيبه حسني تا بسته ام دل را به این گل هایِ قالی
جا مانده ام ازآن بهشت سبزوعالی
ای عشق دستِ من به دامانِ توشای

گورپدر!

مهتاب ایزدسرشت اههه
.. ......
دوست داشتن!!!؟ت
ه،،،. ...
نتوانست ی مرا
با_
پاشنه ی بلند...
روی طناب راه ببر

چند سوال بی جواب !

محمد ترکمان(پژواره) در آسمان این سراب
حتی - آفتاب - نیز
عدالت خواه نیست !
بود اگر،
بر خرابه ها، تیغی
خواب - می رفت

بخند...

آدمک خسته شدی تو این حصار؟
موندی تنها ، ندیدی فصل بهار؟!!
چشمتو به روی هم بذار ، ببند
جون من ،

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 340 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 18:54

خبرنامه