حال مزخرف این روزهای من

ساخت وبلاگ
حال مزخرف این روزهای منیا غفار

گاهی راه را گم میکنی
بیهوده و عبث در کوچه های زندگی چرخ میزنی ؛
بی جهت انسان ها را از خود میرانی؛
زخم زبان هایت از نیش مار کشنده تر میشود؛
کارت فقط در شکستن خلاصه میشود،
شکستن دل...
شکستن غرور دیگران،
شکستن پل های پشت سر
و در آخر شکستن شخصیت خودت،
آنچنان که در نظر دیگران پست ترین انسان میشوی.
آن وقت افتادن ها شروع می شود...
افتادن از پست و مقام هایی که داشتی...
افتادن از چشم دیگران...
فروافتادن از اسب؛ اصل و و و و...
از لحظه ای که وجدان در من مرد،
هر روز شاهد مرگ خود هستم.
از روزی که توکل به خدا را از دست دادم
آرامشم قطع شد.
همیشه ، کلمات محبت آمیزم گرچه ساده بودند
اما بازتاب خوبی داشتند،
وقتی سنگ صبور کسی می شدم
می گفت بعد از حرف زدن با تو ،تا مدتها احساس آرامش دارم.
اما حالا سوهان روح شده ام ...
و بیزار از این شخصیت کاذبی که برای خود ساخته ام .

با احترام //ناز</span>

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 256 تاريخ : چهارشنبه 27 ارديبهشت 1396 ساعت: 9:42