بعد جدید زیبایی

ساخت وبلاگ

قدم های نرم و پیوسته اش را در جنگلِ پر از درختهای کشیده ی پر شاخ و برگ دنبال می کنم. هر دم به یک سمت می رود؛ انگار ردی را دنبال می کند و من هم پا به پای او رد موهای طلاییِ دنباله دارش را می گیرم. هر چه جلو تر می رود درختها بزرگتر و تنه هایشان قطور تر می شود. صدایش می زنم و می گویم : "کجا می ری؟"
-"دنبال یک جای بکر می گردم"
-"چجوری میخوای پیدا کنی تو که تا حالا اینجا نیومدی!
مدام بو می کشد.. انگار رد بویی را دنبال می کند.
-"چی رو بو میکنی؟"
-"درختا ؛ ببین من می تونم بوی اون درخت دست نخورده رو که مشتاق دیدنشم از همینجا حس کنم . هرچیزی توی دنیا بوی خاصی داره ، وقتی بوش کنی هیچوقت گمش نمی کنی. بو خیلی جذابه ؛ آدم رو تو خودش غرق می کنه. وقتی چشماتو ببندی و گوشاتو بگیری تا هیچ صدایی رو نشنوی قدرت بویاییت چند برابر میشه و تورو درست سمت اون چیزی که میخوای می کشونه. بو انکارناپذیر و غیر قابل پنهون کردنه. بو حسیه که هر کسی یا چیزی بدون اینکه بفهمه به سخاوتمندانه ترین شکل ممکن در اختیار آدم میذاره ، وقتی یه بویی رو حس می کنی ، محاله اون رو فراموش کنی."
من هم که تلالوء نور خورشید را که لا به لای برگهای چنبره زده درختان که بر موهایش می تابید را دنبال می کردم لحظه ای درنگ کردم ؛ چشمانم را بستم و با اعماق احساسم بو کشیدم ... آری من او را بو کشیدم و به بُعد دیگری از زیباییش دل بستم . هم زمان صدای پاهایش دور می شد. چشمهایم را که گشودم انگار غرق بوی جنگل شده بود. این اخرین دیدارمان بود. اما بوی او به همان تازگی هنوز مرا در او غرق می کند.

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 232 تاريخ : جمعه 8 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:47