حتي شما دوست عزيز! (2)

ساخت وبلاگ

حتي شما دوست عزيز! (2) و همانا كه پنجره آهي كشيد و چوب بي صدايي بر سرم خورد كه به راستي انتقام سنگيني بود:
"""احانت"""
اين واژه ي مظلوم كه به جرم خوشتيپ بودن!
توسط استاد اين كاره اي -ادبيات- دستگير شد و به كنج عزلت كه نه... به "كمپين دفاع از حقوق پنجره ها" هم نه... به هرحال به يك جايي! تبعيد شد...
و جناب"اهانت"خان عزيز پوزخندي پر معني به واژه جان بنده زدند كه "برو كنار بابا خوشتيپ دو زاري" و آن عده از دوستان بنده كه خودشان خوب ميدانند كيستند به محاسن نداشته ي اينجانب در حدي خنديدند كه احتمال عمل هاي جراحي مميزي بسياري را ميتوانستيم در تاريخ اينكاره ها -ادب پروران- ثبت بنماييم !
و اما باز
"ما داريم به كجا مي رويم؟ واقعا!"
يك روز -در عرش- نشسته و با لاك غلط گيري در دست! سوژه هاي خنده مان را رديف ميكنيم و يك روز ديگر در كمال نا باوري -بر فرش!- سوژه خنده ي همان ها كه نه، ولي از ما بهتراني چند... ميشويم و همان دست ها وظيفه ي راه راه كردن چهره مان را دارند -به علت نبود امكانات كافي از شطرنجي كردن چهره معذوريم-
اينطوري است ديگر...
"دنيا محل گذره" و اين نقل قول كه هيچ ارتباطي به انچه ميخواستم بگويم نداشت نميدانم از كدام درب باز ميهمان ناخوانده ي محفل ما شد و البته كه اورده اند "ميهمان حبيب خداست" پس ميگذاريم اسوده بنشيند همينجا ...
اما دوستان اشاره ميكنند كه "دنيا گرده !" و به قول مرحوم نيوتن "هر عمل عكس العملي دارد" و "بترسيد از ان روز كه ميترسيد" و اين دومي از بنده ي حقير بود و بستيم اش به جناب نيوتن كه بيشتر بخوانند! -انتقاد شما نيز خر است-
اي بابا ...! اصلا مي شود كارتان با اينها نباشد؟!
همان برويد به اصل مطلب توجه كنيد و بيش از پيش بترسيد از انچه كه ميترسيد! -انچه را كه دوست نميداريد براي همساده جان نيز دوست نداريد و بالعكس-
هم چنين مسائل بهداشتي -مسواك- فراموش نشود و آن شعار بابا برقي عزيز دلها كه هم اكنون به خاطر نمي اورمش را نيز -حتما-اعمال كنيد،
و هم چنين اين جمله را صد/هزار بار بخوانيد:

#به هم نخنديم ، با هم به هم بخنديم!

و به هر صد/هزار نفر كه ميشناسيد بفرستيد! هركه در انجام اين اعمال كوتاهي كند فردا همين موقع-دقيقا به وقت شما-به سزاي اعمالش خواهد رسيد! -اگر احيانا حس كرديد كه تهديد يا نفريني در كار است شك نكنيد كه قطعا اينگونه است! -
باشد كه رستگار شويم...!

ادامه دارد...

پ.ن:

سواي بيان طنز، -جدي باشيم- ميخواستم تشكري كنم از استاد ارجمندم سلمان مولايي كه هميشه ممنون لطف و راهنمايي هاي خوبشان هستم و اينبار نيز...
و شادي حاصل از اين متن را حتي اگر لبخند كوچكي باشد به ايشان تقديم ميكنم ،به پاس همه ي مهرباني هايشان...

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 561 تاريخ : پنجشنبه 17 تير 1395 ساعت: 11:38

خبرنامه