هارمونی ساختار بجای موسیقی در شعر سپید..

ساخت وبلاگ

هارمونی ساختار بجای موسیقی در شعر سپید.. سلام و درود

شعر در نگرش کلان و کلی یک سخن آراسته است. چون آراسته است پس بایست آرایه داشته باشد. یکی از ابزار آراستگی داشتن و بودن آهنگ و موسیقی در ساختار شعر است . اما این همه آن نیست . زیرا همانگونه که اشارت آمده است آرایه های دیگر هم در ساختارش هست. آرایه هایی مانند تضاد تشابه استعاره و نظیر این ها . این آرایه ها اما در نوشتار و مقالات تا داستان ها و رمان ها و حتی گاه در گفتمان روزمره دیداری حضوری نیز گاه می آیند در آنها حالیکه شعرنیستند .
آنچه از دیر باز در اشعار کلاسیک شاعران نامدار فارسی و ای بسا در ادبیات دیگر ملل بوده است داشتن آهنگ کلام و موسیقی در ساختار شعر بوده است. پس آهنگ و رِنگ یا موسیقی ضرباهنگ بنام وزن در میان عبارات و سخن واژه های میان ساختار ابیات و اشعار به زبان امروزی یک شناسه برای آن بوده است.
پس شایسته است آنرا ریزتر بنگریم که سرشت و بافتش چیست. و چون یک آرایه پیوسته به شعر است پس بصورت جدا گانه میشود آنرا ریزنگری داشت.
موسیقی و آهنگ گاه می تواند بر ورد زبان باشد . گاه ساخته میشود و اینجاست که قریحه و دانش می اید به میان.
نخستین گام و پایه در دانش موسیقی و آهنگ دانستن و بکاربردن الفبای نت های آن است که هرکدام معرف یک کوبش یا سکوت و درنگ برای ایجاد یا ثبت یک رِنگ و آهنگ است.همانند بکاربردن الفبای نوشتن سرود و اشعار و نوشتار حتی علامات نوشتاری مانند علامت کاما نقطه.
اما ریزتر که میشویم در موسیقی این نت ها و علائم بر 5 خط نوشته میشوند. تا الفبا یا همان نت های موسیقی و آهنگ را بر آن داشته باشند چه در غیر آنصورت نت ها در هم و برهم خواهند شد و در پی آن آهنگ هم. همانگونه نیز موسیقی درون شعر ، ضرباهنگ واژه ها را در شعر نگه می دارد. به گونه ای که حتی اگر یک نت از آن بیرون از قطعه موسیقی زده شود این ناهماهنگی خیلی زود خودرا اشکار میسازد و شنونده پی به آن میبرد.
اما این آهنگ موسیقی در سرایش شعر چگونه و به چه کار می آید . کاربردش دقیقا همانند همان قطعه موسیقی با نت های ویژه خودش است که هر قطعه موسیقی ضرباهنگی دارد یک قطعه شعر با توجه به واژگان و کوتاه بلندی مصارع ها و عبارات و موضوع شعرنیز یک ضرباهنگی می یابد که هم آوایی با آن بر لطافت شعر می افزاید و از سوی دیگر این موسیقی و آهنگ درونی و همراه می تواند راهنمای انسجام کلام شعر میشود.
و همین موسیقی در همه تاریخ قرون و اعصار شعر فارسی تا شعر نیمایی یکی از شناسه های شعر و سرود بوده است. این وضعیت در سرایش های دیگر ادبیات ملل نیز وجود داشته است. از ادبیات عرب گرفته که نزدیک به ادبیات فارسی بوده است به حدی که همه قالب های سرایش فارسی نام هایی با ریشه لغوی زبان عربی داشته اند مانند مثنوی قصیده غزل رباعی . تا ادبیات بسیار دور تر در ادبیات شعر ژاپن مانند اشعار معروف شان با نام هایکو.

اما دراشعار و سرود های منثور و سپید این موسیقی شعر کجا رفت و چه کارکردی پیدا کرد. !؟
موسیقی شعر با همه وجود زیبایش در لطافت شعر کارکردی صرفا در زبان مادری شعر و شاعر کاربرد و کارکرد داشته است. زیرا به محض ترجمه و برگردان شعر به زبان دیگر نخستین قربانی زیبایی شعر همین موسیقی شعر است که در زبان اصلی و مادری ناپدید میشود. در همه اشعار ملل چنین است نمونه فراوانش همین اشعار هایکو که اثری از هجا ها 17 تایی آنها در ترجمه آنها نیست . چون موسیقی شعر مبتنی بر هجاها در زبان مادری شعر کاربرد دارند.
در برگردان و ترجمه اشعار و غزلیات دلنشین حافظ سعدی مثنوی مولوی رباعیات خیام به زبان های دیگر نیز چنین میشود و موسیقی کلام آن بنا بر زبان ترجمه شده از میان میرود . حتی قافیه و ردیف ها. پس از شعر چه می ماند که اشعار این بزرگان شعر و ادب فارسی بر اسمان ادبیات سرایش جهان میدرخشد. اینجا بخوبی آشکار می شود آنچه به شعر ویژگی می بخشد تنها موسیقی شعر وزن و قافیه و ردیف در شعر نیست. هر چند در زبان مادری شعر و شاعر نمود دارند . میشود گفت وزن و موسیقیایی شعر بمانند همانند خطوط حامل نت های موسیقی در اینجا مانند نخ تسبیح می ماند که دارای نگین و مهره و دانه های گرانقیمت و ارزشمند است اگر نخ نباشد مهره و دانه های قیمتی است که مانده اند و این همان سخنان و ترکبیات درخشنده در شعر است که در برگردان و ترجمه هنگامی که آن نخ موسیقی وزن و قافیه برداشته میشود آنها می مانند و چشمان را از زیبایی و درخشندگی الماس گونه همچنان خیره میکنند.
اما این وضعیت در شعر سپید و منثور چگونه است. که موسیقی و وزن در ساختارش نیست. اینجا یکپارچگی ساختار شعردر موضوع شعر و در هارمونی و یکپارچگی سنخیت و تجانس واژگان با ساختار شعر . با کمک و یاری جستن از دیگر آرایه های سخن پردازی همانند استعاره ایجاز تشابه و شماری دیگر .
اینهاست که در ترجمه و برگردان شعر از صافی و غربال شعر رد نمیشوند و می مانند.

اما این پرسش که اگر موسیقی در شعر نباشد و از سویی آرایه ها ادبی در دیگر ژانر و گونه های هنر نوشتاری مانند داستان و رمان و حتی مقالات باشد پس شناسه شعر چیست که معرف ویژگی آن باشد.؟
شناسه موسیقی شعر در اشعار سپید و منثور بصورتی ناپیدا خودرا می نمایاند نه بصورت ضربآهنگ واژگان که پیش از این در شعر کلاسیک داشته بلکه این بار در هماهنگی تصاویر و یکپارچگی واژگانی در خور و بجا در ساختاری کوتاه که با ایجاز و فشرده نویسی به چنان هارمونی در تار و پود ساختار شعر دست می یابد که اگر واژه ای از آن کاسته شود این کمبود در شعر خودرا مانند قطعه ای از پازل بنمایاند با همان اندازه که در یک شعر کلاسیک موزون موسیقی مدارچنین نقصان و کمبودی در ساختار شعراشکار میشود.
خلاصه اینکه در شعر موسیقی تنها آن نیست که در اشعار کلاسیک و حتی نیمایی وجود دارد بلکه در شعر نو نثر و سپید ...بصورت " هارمونی و هماهنگی بخش ها و اجزا ی شعر و یکپارچگی واژگان در خور و تصاویر لطیف بر امده ازآنها " خودرا نشان میدهد. برای نمونه چند شعر هایکو که از قرون گذشته ادبیات سرایش ژاپن پس از گذر از زبان های دیگر به زبان فارسی امده اند که با وجود آنکه ویژگی های موسیقیایی 17 هجایی درزبان اصلی ژاپنی این قالب اشعار در برگردان به زبان های دیگر از میان رفته اما همچنان زیبایی تصاویر آنها میدرخشند.
دو نمونه از این اشعار ژاپنی :

"یکی برق آذرخش
صدای قطره ها
میان خیزران ها"
-
" میان سبزه ها
گلی سفید ناشناس
شکفته "
-

در این دو نمونه شعر هایکو ژاپنی کمترین واژه و حرف را نمی توان از آن زد. این همانست که در کم و زیاد نمودن واژه و حرف خودش را در وزن و موسیقیایی شعر کلاسیک نشان می دهد تا بعنوان معیار و ملاکی در درست بکاررفتن واژگان در ساختار و قالب شعر آشکار گردد .
این چنین است زیبایی های تصاویر و اندیشه های زیبا تر شعر فارسی و دیگر زبان ها پس از برگردان و ترجمه به زبان ها دیگر در ساختار شعر می مانند .

بدون آنکه اثر و نشانی از موسیقیایی درون شعر آنها به گوش برسد .

اما این هارمونی ساختار است که جایگزین موسیقیایی شعر میشود.

با مهر
ستار سلطانیان
2/تیر ماه /95

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 2 تير 1395 ساعت: 21:25

خبرنامه