گفتگو با شیطان

ساخت وبلاگ
«غبار»
هر بار: جهان؛ غبارِ سرخی میشد
دیوارِ شبم حصارِ سرخی میشد
تا فکرِ تو رَد شد از سَرَم؛ سیگارم...
هر بازدمش؛ بخارِ سرخی میشد!

«کینه»
هر لحظه جهان؛ غصه و خون میبارد
انگار؛ که کینه ی شدیدی دارد!
خفاش نشو! که در دو دستم ؛دیگر
با درد ؛فقط تیغ شد از رگها رد!

«سقوط»
پروازِ سقوط ِ ماندگاری؛ ای دوست
تو در سرِ من راهِ فراری؛ ای دوست
هر چند؛ در این سقوط؛ من خواهم مُرد
اما تو که «روحِ آبشاری» ای دوست!

«گفتگو با شیطان»
هر عطرِ سَحَر؛ نورِ امید است ...
-:«امید؟
این حرفِ تو یاوه ای بعید است بعید
زندانِ تو (در) ندارد اما گفتی:»
هر سایه به شکلِ یک کلید است...
-:«کلید!»

فرشید افکاری

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 231 تاريخ : شنبه 30 تير 1397 ساعت: 12:22

خبرنامه