تو هنوز زنـــده ای...........

ساخت وبلاگ
تو <strong>هنوز</strong> زنـــده ای........... تو همـــین جایی...
وقتی مُـدامـ صندلیِ چوبی ات گوشه ی خانه ی ما تاب می خورد ....
وقتی لباس هایت هنوز توی کمد آویزانند ....
و کفش هایت ماه هاست گوشه ی ورودی جفت شده جا مانده اند ....تو زنده ای ...شماره ات را هــــنوز دارمـــ !
هر روز به تـو زنگـ می زنمـــ
اما...
انگار سمک هایت را جدا گذاشته ای که جواب نمی دهی :(
اصلا شاید شماره ات را هم عوض کرده ای...
یک جفت کفش و لباس نو هم خریده ای ...
و درد پاهایت آنــقدر خوب شده که عصایت به کارت نمی آید !من این چـــیز ها ســـرم نمی شود ....
جایت را گوشه ی ایوان ، همان جای همیشگی سمتِ غروب آفتاب انداخته ام
سفره را هم چیده ام ....
همان غذایی که دوست داری .....
به کسی نگفته ام ... اما ... بین خودمان باشد ....
کمی هم روغن زده ام به غذا های بخار پز شده ات !
که دیگر قــر نزنی :)
دندان هایت را هم شسته ام ، گذاشته ام روی مـــیز !
فقط .... آمــدی شماره ی جدیدت را برایم بگذار !
می خـــواهم صدایت را دوباره بشنوم و فریاد بزنم....
تو هنوز زنـــده ای....................................
شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 237 تاريخ : جمعه 24 فروردين 1397 ساعت: 7:48

خبرنامه