خسته گی ...

ساخت وبلاگ

هذیانهای هنوز من

مزبان باج در واپسین آفاقِ خاموشی
و در پریشان پگاهی پاییزی
میان پهندشتِ آرزوهایِ برآمده از
امیدهایِ توسریْ

باور تلخ و شیرین

محمدحسن چگنی زاده فریبم می دهی
فرشتگان بیمار را
زیر سنگ های تراشیده
زنده به گور کنم.
این خاک
نه مرطوب است، نه ل

غزل های ناتمام ...

سلمان مولایی گلوی پنجره ای - باز – در اتاق من
پر از تموج چین دار پرده ای آبی ست
دهان آینه دلتنگ سیب سرخی

"کجاست این خلقت نفیس افسانه ای من"

فرزین مرزوقی کجاست این خلقت نفیس افسانه ای من
در تب کدامین حضور
پای بفشارم
چکه های مرگ را
در مستی و دیوانگی و

تفتیش داده ها

فرهاد صادقی .
تفتیش داده ها
خط به خط واژه بـواژه، سخنم خونین است
کامِ من خون و دلم خون، کفَنم خونین است

نیاز

قاسم ساروی ‍ جهانم تا شود زیبا گره از ابروان وا کن
میان بازوانت این تن یخ کرده را جا کن
بجز چشمان تو دیگر

ماهیان سوگوار

ستار سلطانیان ماهی ها
همه گریان
در دور و بر شان
جزغاله میشد آرزوها
جلوی چشمان شان
و
حرص و جوش
که ک

و جزاوهیچ کسی .... صاحبِ جانم که نشد !

مهدی جابری خواستم تا که بمانی بَرِجانم که نشد
بشوی مونسُ یارِ دو جهانم که نشد
و فریبم دهد آن نرگسِ چشمت به

صحبت ِ یار

احمدمحسنی اصل , بگذارکه بر تاب ِ دلت قصه یِ تقریر بخواند
نا گفته ترین قصه یِ عُشاق؛ به تکثیربخواند
بگذارهمانجا ک

"کودکی که مرگ گریه می کرد"

فرزین مرزوقی کودکی که مرگ گریه می کرد
پرنده ای که پرواز را خواب می دید
دستان پدری که مرده به دنیا آمده بود
و چ

کوتاه2

حجت اله یعقوبی راوی!، بگو
آن بوی
از عودسوز دل کس
نبود
ننگ است
...سراسر...
سواره
یا
پیاده را،
خون ا

تن تنَن

ابراهیم حسینی دوش رفتم به برش گفت تویی یا که منم؟
گفتمش جمله تویی،ورنه که خاک ولجَنم ..
عندلیبان به هر نغمه زِ

عفت کتمان

محمدحسن چگنی زاده چشم های آتشرنگ
می درید شبی، نگاه عمیق شعله ای پُر از تشییع باد

اشک ها ریخت
بر تراشه های دست ه

"برایت جام آوردم که مستی پیشه گردانی"

فرزین مرزوقی برایت جام آوردم که مستی پیشه گردانی
ز این زورق مگردان سر که باید ریشه گردانی
به عزمی جزم بمان گویی

رادیکال - حرمان

فرهاد صادقی .
رادیکال - حِرمان
ــــــــــــــــــــــ
نه از وارونه انگاری
نه از تجویز پنداری!
نصیبی نیس

سه بیتی های آزاداعلا همراه باکوتاه کلاسیک....سلام ایران من

عبدلرسول بلاغی پور من چگونه بی تو خودداری کنم
با کدامین یار ..همیاری کنم
چشمه چشمم ز چشمه خشک شد
عالم هستی برایم مش

شعر کوتاه 45

عبدالملک خرمالی به گدا پولی دادم
گفتم دعا کن
گفت خورشید از بخشش خود
چیزی طلب نمی کند
Spared a pau

پژواک پژمردگی

مینامهرآفرین آنیما
آنیما
صدا منعکس می شد
از عهد باستان
تا بوستان همسایه...
گل های بسیار دیدم
که چیده می ش

(( مـن پرتقـالـی ام ... ))

محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب ) (( مـن پرتقـالـی ام ... ))

تـو ، اهل سـیب و انـاری ،
من ، پرتقالی ام
پس فرق می کند

گاهی چَشمانم "گَس" می شود

لیلا صالح هر روز
روزنامه ای را
کاغذباد می کنم
برای دخترم
چه خوب پَر می کِشند
واژگانِ بی وزنِ این ر

آبی دریا قشنگ تر...

فاطمه دشتی ساحل قشنگ،آبی دریا..قشنگ تر
امواج گیسوان تو اما...قشنگ تر
یاقوتِ سرخ فامِ لبت محشری دگر
بی شک

آه...

دقیقا
روز نودم
اسبم، اصلم را پشت پا می زند
و ثبت میشوم
بر جریده ی تقویم
پیشانی ام بلن

نامه ای به "شما"

بامداد همراه آیا صدای ِ من به شما می رسد هنوز؟!
بعد از تمام ِ خسته شدن ها و خودسری
من هستم آنکه چشم به دیدار ِ

تابلو شعر 158 - خواب های خوش شبانه - برای تولد دکتر مارتین لوترکینگ مبارز و آزادیخواه سیاهپوست امریکایی (15 ژانویه 1929)

محمد نصرتی راد دکترمارتین لوتر کینگ (15 ژانویه 1929- 4 آوریل 1968) کینگ رهبرجنبش حقوق مدنی امریکا بود که فرزند ی

اوجِ سقوط

وحید شکری(شاکر) پله پله
تندِ تند
از نردبان آرزو
بالا می روم
تا نزدیکیِ سقفِ زمین!
تَرکِ نردبان
شکست . .

بادِ سحرخیز

محمدرضا جعفری اگر از عشق نگویم
چه بگویم ؟!
وانگهی با سحری خوش
که در آن اوج مهیّاست
و چو رنگِ فقرات است به آتش

لبابِ کلام 41

گر که معبودِ تـو شد کبر و منی
بشکنی گـر نشکنی نفسِ دنی

زمانی دیگر

نادر رضا پایه ور گاهی مرگ بهترین نجات دهنده از فاصله ها
ازامروز و فردایم چه باک
آسمانم آبی
رویای سرم مرغ

دریا دلان دریا نشین

مسعود حاجی آقاجانی معمار ***********
دریادلان دریا نشین
******************
افسوس در این بحر کسی را به کسی نیست
با این ه

با گرگها رقصیدن کار من نیست

مستانه دادگر(ماهور) با _گرگها_رقصیدن
با گرگها رقصیدن
کار من نیست!
عریانی این خاک از تکاپوی رستن
سوگنامه های آ

زمستان

علی چناری ...محصول...
امسال
محصول
خوب بود...
خوشه ایی
از موهایش
نصیبم شد...
علی چناری
...شلاق...

قانون جنگل

سیدمحمدرضاموسوی (م.پرواز) از میان جنگل خشکیده ی مشکوک دهر
می گذشت گرگی به مکر
آن طرف شیری به کبر
آن طرف تر روبهی در حال فکر

چند آه ..............

محمد کریم زاده نیستانک .
آهم.....
از کمرکشِ سکوتِ یک فریاد......
پرت از سراشیبی
.
.
آهم.....
تند بادِ یک هیهات......

پایان من

سوزن نفس در دستم، می دوزم
سینه ی شکافته از اندوهم
تا روز را در خرابه ی بودن
به کوچه های شب برس

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 249 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 18:08

خبرنامه