داوطلب مرگ

ساخت وبلاگ

غزل های ناتمام ...

سلمان مولایی گلوی پنجره ای - باز – در اتاق من
پر از تموج چین دار پرده ای آبی ست
دهان آینه دلتنگ سیب سرخی

"کجاست این خلقت نفیس افسانه ای من"

فرزین مرزوقی کجاست این خلقت نفیس افسانه ای من
در تب کدامین حضور
پای بفشارم
چکه های مرگ را
در مستی و دیوانگی و

تفتیش داده ها

فرهاد صادقی .
تفتیش داده ها
خط به خط واژه بـواژه، سخنم خونین است
کامِ من خون و دلم خون، کفَنم خونین است

ماهیان سوگوار

ستار سلطانیان ماهی ها
همه گریان
در دور و بر شان
جزغاله میشد آرزوها
جلوی چشمان شان
و
حرص و جوش
که ک

"کودکی که مرگ گریه می کرد"

فرزین مرزوقی کودکی که مرگ گریه می کرد
پرنده ای که پرواز را خواب می دید
دستان پدری که مرده به دنیا آمده بود
و چ

کوتاه2

حجت اله یعقوبی راوی!، بگو
آن بوی
از عودسوز دل کس
نبود
ننگ است
...سراسر...
سواره
یا
پیاده را،
خون ا

عفت کتمان

محمدحسن چگنی زاده چشم های آتشرنگ
می درید شبی، نگاه عمیق شعله ای پُر از تشییع باد

اشک ها ریخت
بر تراشه های دست ه

"برایت جام آوردم که مستی پیشه گردانی"

فرزین مرزوقی برایت جام آوردم که مستی پیشه گردانی
ز این زورق مگردان سر که باید ریشه گردانی
به عزمی جزم بمان گویی

رادیکال - حرمان

فرهاد صادقی .
رادیکال - حِرمان
ــــــــــــــــــــــ
نه از وارونه انگاری
نه از تجویز پنداری!
نصیبی نیس

قجر بانو؟!

نازی صالحی(صبور) به نام حضرت دوست
.
.
قجر بانو؟!
کمی قهوه
کمی دمنوش از لب های شیرینت
کمی آرامش از دریـای

صحبت ِ یار

احمدمحسنی اصل , بگذارکه بر تاب ِ دلت قصه یِ تقریر بخواند
نا گفته ترین قصه یِ عُشاق؛ به تکثیربخواند
بگذارهمانجا ک

زندگی بارش نور است به ذهن باغچه!؟

دانیال فریادی زندگی بارش نور است
به ذهن باغچه
حس پرواز کبوتر با باز
زندگی شاید
به کلاه ان کودک پاکستانی منجوق

ೋ اربابِ وفا ೋ

شفیقه طهماسبی ماه من!
ببخش اگر در شعرهایم
به زبان موجها با تو سخن می گویم
تو اهل جزر و مدّ دریایی...
و می دا

گلِ گندم...

داسی نگاهم را می چیند
داسی گیسوانم را شانه می کند
داسی قلبم را می شکافد
داسی لب هایم را کبود...

* * * 0 « سوختند در آتش کشتی، چِنان *

سلیمان بوکانی حیق سوختند در آتش کشتی، چِنان *
=====================
سوختند در آتش کشتی، چِنان
یکسـره رفتند همه، سوی

آسمان آبی

پیمان داودی فرد لب های شاعران دوخته شده
شعرها‌ در نزدیکی شهر‌ مرده اند
شادی در هرج و مرج زندگی گم شده
انسانیت در

یاد بـــــــود ...

ندا غفارزاده (هدیه) **********
پیراهن یوسف که نور معجزه اش بود
با عطر تنت برد ز من نور به یغما !
هر دانه ی تسبیح ز

حادثه ی نفتکش سانچی

محمد کریم زاده نیستانک .
.
.
.
آبی آسمان و دریا
سیاه پوش شد ...
به
دریا دلانی که
کشتی حادثه !
روی لقمه ی نان
- ج

تابلو شعر 157- خدا حافظ - ساکنان کشتی سانچی ، برای تسلی خانواده های دریا دلانی که در آب های بیگانه در کشتی سانچی جان سپرند

محمد نصرتی راد بگذار تابگریم چون ابر دربهاران
از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
کشتی نفتکش سانچی غرق شد . . .

(( مـن پرتقـالـی ام ... ))

محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب ) (( مـن پرتقـالـی ام ... ))

تـو ، اهل سـیب و انـاری ،
من ، پرتقالی ام
پس فرق می کند

کوچه ی باران زده

من آن مردی...
ازجنس دردهای سنگین ،
درگستره ی سال های زخمی..
هجرت تنهاییِ من...
به سکوت روبروی

"خنده ای کردی و از مقبر ما بگذشتی"

فرزین مرزوقی خنده ای کردی و از مقبر ما بگذشتی
زیر خاک هم دل من با دل توست
به هوای چشم مستت
هنوز
آسمان گور م

به یاد دریانوردانِ کشتی سانجی

تو که بر آبِ دریا پیکرت سوخت
کزین ماتم تمامِ کشورت سوخت
قطار و معدن و برجِ پلاسکو
سپنـد آسا

نامه ای به "شما"

بامداد همراه آیا صدای ِ من به شما می رسد هنوز؟!
بعد از تمام ِ خسته شدن ها و خودسری
من هستم آنکه چشم به دیدار ِ

دوئِت

حسن گائینی چون باد...
در صدای تو ریختم!
نی لبـــک...
بخوان
ح.رزاس
*دوئِت ـ ۹۶/۱۰/۲۵

رهزن

سعیدعظیمی یارا نمایان کُن دو چشمِ رهزنت را
آن غمزه یِ ویران گر و شوریدنت را
از سروِ والا قامتت هستم چه ح

(( یک روز آبی همراه با ما گل های خندانیم ))

علی بیگی ساقی گری می کرد در آخور ، یک گرگ نر با پیک لیوانی
انگار کشمش هم عرق می ریخت ، از سوز خورشید زمستان

شعر نو...
ما را در سایت شعر نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 355 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 11:41

خبرنامه