حالا بنشین با رفتنش
هی برا ی خودت دروغ بباف
و سرت را
با این خیال بافی ها گرم کن
میایی می دانم، میایی می دانم، میایی می دانم
رج بعد
برمیگردی می دانم، برمیگردی می دانم، برمیگردی می دانم
رج بعد
دوستم داری می دانم، دوستم داری می دانم، دوستم داری میدانم
رج آخر
کجایی نمی دانم، کجایی نمی دانم، کجایی نمی دانم
کور شد تمام احساس شاعرانه ام
همین ..
با احترام صبور دی 96
شعر نو...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان بازدید : 287